کد خبر : 8943
تاریخ انتشار : دوشنبه ۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۷:۱۳

جنگ چهره زنانه ندارد/ سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ / ترجمه‌ی عبدالمجید احمدی/ نشر چشمه/ ۳۶۴ صفحه

جنگ چهره زنانه ندارد/ سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ / ترجمه‌ی عبدالمجید احمدی/ نشر چشمه/ ۳۶۴ صفحه

هاتف نیوز – نسرین پورهمرنگ – کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ به تازگی با ترجمه عبدالمجید احمدی توسط نشر چشمه به چاپ دوم رسیده است.

   هاتف نیوز – نسرین پورهمرنگ – کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ به تازگی با ترجمه عبدالمجید احمدی توسط نشر چشمه به چاپ دوم رسیده است.
سوتلانا الکسیویچ نویسنده و روزنامه‌نگار اهل بلاروس است. خانم الکسیویچ در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات از آکادمی نوبل شد. این آکادمی این روزنامه نگار و نویسنده‌ی زن اهل بلاروس را به‌واسطه‌ی آنچه که تبلور چندصدایی و محنت و شجاعت در روزگار ماست شایسته‌ی دریافت این جایزه دانست. وی پیش از این در سال ۲۰۱۳ برنده‌ی جایزه های صلح کتابفروشان آلمان و جایزه‌ی مدیسی شده‌ بود. آثار او سرشار از بازتاب بینش شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌باشد.
در کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» الکسیویچ مستندی تاریخی از چهره‌ی سربازان زن ارتش سرخ طی سالهای جنگ جهانی دوم ارائه داده است. این زنان طی سالهای جنگ علیه آلمان هیتلری همگام با سایر سربازان ارتش سرخ جنگیده‌اند و کابوس‌ها و هول و هراسهای بی‌شماری را تجربه کردند.
اما این هول و هراسها سبب نشد که آنان از میدان جنگ بگریزند. دغدغه‌های این زنان حین جنگیدن درباره‌ی خانواده و فرزندانشان محو نمی‌شود. اما آنان خود را ناگزیر می‌دیدند که در سنگرهای نبرد حضور پیدا کنند و عواطف احساسات خود را برای مدتی پنهان سازند. الکسیویچ در این مستندنگاری نشان می‌دهد که فضا و شرایط محیطی چگونه سبب بروز همان واکنش‌هایی می‌شود که از یک سرباز مرد مشاهده می‌شود؛ تیراندازی، آدمکشی، بی‌رحمی،…

این کتاب در هفت بخش تدوین شده است که عبارتند از: «زن‌ها کی برای اولین بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟»، «انسان بزرگتر از جنگ است»، «نمی‌خواهم حتی به خاطر بیاورم…»، «دخترها، بزرگ شید، بالغ شید… شما هنوز خامید…»، «بوی ترس و چمدان آب نبات»، «من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم…» و «نیاز به سرباز بود… اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم…».
در بخشی از نقل و قولهای این کتاب چنین آمده است: «من رو به دسته م بردن. دستور دادم؛ «دسته، به جای خود!» اما دسته حتا از جاش تکون هم نخورد. یکی دراز کشیده بود، یکی نشسته بود و سیگار می‌کشید، یکی هم که گردنش رو با صدا می‌چرخوند، گفت «آخی!» خلاصه، وانمود کردن اصلا منو ندیدن. براشون سنگین بود، اونا مرد بودن، بچه‌های شناسایی، حالا باید از یه دختر بیست ساله فرمان ببرن. من این رو خیلی خوب درک می‌کردم ولی مجبور بودم فرمان بدم «بلند شید ببینم!»
یکهو دیدم تیراندازی شروع شد… پریدم تو خندق، از اون جایی که شنلم نو بود و کف خندق هم گلی، تو خندق به پهلو روی برف‌ها خوابیدم تا شنلم گلی نشه. دختره احمق! شنل برام مهم تر از زندگی بود! سربازام وقتی این صحنه رو دیدن زدن زیر خنده.
داشتم می گفتم… این شناسایی مهندسی ای که ما تو جنگ انجام می‌دادیم، یعنی چی؟ نیمه های شب سربازا یه سنگر زیرزمینی تو حدفاصل بین ما و دشمن حفر می کردن. قبل طلوع آفتاب، بعدش من و یکی از فرماندهان یگان‌های دیگه، سینه خیز خودمون رو به این سنگر می‌رسوندیم، سربازا به ما تو استتار کمک می‌کردن. بعدش همین طور کل روز رو درازکش موندیم، می‌ترسیدیم حتا کوچیک ترین تکونی بخوریم…»
از دیگر آثار این نویسنده‌ی اهل بلاروس می‌توان به «صداهایی از چرنوبیل: تاریخ شفاهی یک فاجعهٔ‌ی هسته‌‌یی»، «صداهای شوروی از جنگ افغانستان»، «پسراني از جنس روي» (ترجمه شده به فارسی توسط ابولفضل الله‌دادي، نشرنگاه) و «آخرين شاهدان» ( برگردان از زبان روسی توسط مصطفي مظفري، نشر هيرمند) اشاره کرد.

mehr1

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.