کد خبر : 8120
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۰

مرد بی‌زبان/دیه‌گو مارانی/ ترجمه‌ی مجتبی ویسی/ نشر آموت/ ۲۴۸ صفحه

مرد بی‌زبان/دیه‌گو مارانی/ ترجمه‌ی مجتبی ویسی/ نشر آموت/ ۲۴۸ صفحه

   هاتف‌نیوز – نسرین پورهمرنگ – «بعد از یک ساعت یا کمی بیشتر دوباره چشمانم را باز کردم. خسته‌تر از آن بودم که دچار هول و هراس شوم و دردمندتر از آن که دوباره خواب به چشمانم بیاید. چراغ خواب بر دیوارهای زردرنگ و فلزی راهرو نور می‌تاباند. بالا و پایین رفتن کشتی، پنجره سیاه،

   هاتف‌نیوز – نسرین پورهمرنگ – «بعد از یک ساعت یا کمی بیشتر دوباره چشمانم را باز کردم. خسته‌تر از آن بودم که دچار هول و هراس شوم و دردمندتر از آن که دوباره خواب به چشمانم بیاید. چراغ خواب بر دیوارهای زردرنگ و فلزی راهرو نور می‌تاباند. بالا و پایین رفتن کشتی، پنجره سیاه، همه چیز دست به دست هم داده بودند تا احساس غرق شدن تدریجی در گرداب، در سیاهی و در ورطه‌ای سرد، پر از جانداران هیولاوار دریایی، را به من القا کنند.»
آنچه بیان شد بخشی از ترجمه‌ی روان مجتبی ویسی از رمان «مرد بی‌زبان» اثر دیه‌گو مارانی است. دیه‌گو مارانی؛ نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی است که در سال ۱۹۵۹ در «فرارا» به دنیا آمد. وی نویسنده‌ای توانمند است که که معمولاً آثارش از شمار فراوانی خواننده نیز برخوردار است. او در عین حال که برای نشریات مقاله می‌نویسد به نگارش داستان و رمان نیز می‌پردازد و تاکنون هشت رمان به چاپ رسانیده که که از جمله‌ی معروف‌ترین این آثار می توان به «مرد بی‌زبان» اشاره کرد. از دیگر آثار این نویسنده‌ی ایتالیایی می‌توان به ماجراهای بازرس کابیلو، مترجم و آخرین ووستاک اشاره کرد. آخرین رمانش، تا به امروز، با عنوان «سگ خدا» در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید.
این رمان به تازگی با ترجمه‌ی مجتبی ویسی به فارسی ترجمه شده وجایزه‌ی ادبی «گرینتزانه کاوور» را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است.همچنین ترجمه‌ی این رمان به چندین زبان دیگر نیز صورت گرفته است. شخصیت روایت شده در این داستان مردی است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و احساس می‌کند که هیچ چیز از گذشته‌اش به یاد نمی‌آورد. آدمی بی‌هویت و بی‌زمان و مکان با امروز و فرداهای پیش روی خود چه خواهد کرد؟
در بخشی از این کتاب چنین آمده است:اگر روزی بیدار شویم و بفهمیم هیچ به یاد نمی‌آوریم، چه می‌کنیم؟ نه خود را بشناسیم، نه اطرافیان؛ نه مکان را بشناسیم، نه سرزمینی که در آن به سر می‌بریم؛ حتی زبان‌مان را به یاد نیاوریم، نتوانیم حرف بزنیم. در آن صورت، با فراموشی، با فقدان چه می‌کنیم؟ هویت‌مان چه می‌شود؟ از کجا به هستی خود معنا می‌بخشیم؟ به ارتباط، به فرهنگ، به ماهیت چه‌گونه می‌رسیم؟
رمان «مرد بی‌زبان» شامل ۸ بخش است که نویسنده آنها را چنین نامگذاری کرده است:«فهرست»، «مقدمه مترجم»، «سخن اول»، «بازگشت به هلسینکی»، «دستور زبان تازه‌ی فنلاندی»، «درخت خاطرات خوش»، «پیشگویی پایان» و «سخن آخر».

far1

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.