هاتفخبر – مقالهی «برای مظلومیت افغانستان» نوشتهی محمد عیناللهزاده برای وقایع اخیر این کشور همسایهی ایران در زیر تقدیم میگردد.
بیآشیانه گشتهام خانه به خانه گشتهام بی تو همیشه با غم شانه به شانه گشتهام
در این روزها درکنار خبرهای تاسفبار قربانیان کرونا در ایران، اخبار و گزارشها و تحولات کشور همسایهمان افغانستان همه افکار صلح طلب دنیا را آزرده خاطر کرده است. مگر میشود آوارگی و بیخانمانی و بیسرپناهی زنان و کودکان افغانی را دید و منقلب نشد. مگر میشود صحنههای فرار مردمان بیدفاع را از چنگال بیرحم طالبان دید و اندوهگین نگشت. مگر میشود فیلم لحظه سوارشدن به هواپیما و آویزان گشتن و پرتاب شدن از ارتفاع بالا به زمین چند انسان بیگناه را که از ترس جانشان در حال فرار بودند را دید و از کنارش با بیخیالی گذشت. مگر میشود ظلم و ستم و جنایت و خونریزی همنوعان را در هرکجای این کرهی خاکی دید و دم فرو بست وهیچ نگفت. در این چند روزی که طالبان مجدداً قدرت را درافغانستان به چنگ آورده است پرسشهای بیپاسخ همه اذهان جامعه را به خود مشغول کرده که چگونه میشود یک گروه کوچک چند ده هزار نفری با سلاحهای سبک قادر است در یک برهه زمانی کوتاه بر ارتش چند صد هزارنفری مجهز وآموزش دیده فایق آید؟ آیا پشت پرده این جابهجایی قدرت توافقی صورت گرفته بود؟ آیا سود و منافع دیگران در ایجاد این ناامنی و نا آرامی و جنگافروزی وخونریزیها نقشآفرین بوده است؟ چگونه است یک دولت با همه قوایش به این راحتی میدان را برای یک گروه کوچک که پیشینهی جرم و جنایتش برهمگان آشکار است باز میگذارد؟ اشغال بدون مقاومت افغانستان توسط طالبان و فرار اشرف غنی رجزخوان که نعره و فریاد میزد تا آخرین قطره خون در مقابل طالبان ایستادگی میکنیم وهمه دیدنند که چگونه بزدلانه در میان آتش و خون مردم بیدفاعاش را تنها گذاشت و فرار را بر قرار ترجیح داد و مدال بیعرضگی را به گردن آویخت سوالبرانگیز و تعجبآور است. یقیناً چرایی این پرسشها را گذشت زمان روشن خواهد ساخت.اما دولتمردان ما چرا در این ماجرا از طالبان حمایت میکنند؟ وزیرخارجه ایران چرا باید میزبان سرکردگان طالبان باشد؟ مسئولین ماچه زودحمله طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف در ۱۷ مرداد۱۳۷۷و کشتار بیرحمانه هشت تن از دیپلماتها و یک خبرنگار ایرانی را از یاد بردهاند؟عملکرد طالبان نشان داده که این گروه به هیچ موازین دینی و انسانی پایبند نبوده و نخواهد بود. نگاهی گذار به تاریخ نیم قرن اخیر افغانستان نشان میدهد که حاکمیت طالبان دیر زمانی به درازا نخواهد کشید. همانطوری که با سرنگونی حکومت محمد ظاهر شاه توسط محمد داودخان، بعد از مدتی کوتاه دولت محمد داودخان توسط نور محمد ترهکی ازهم پاشید و مدتی بعد نور محمد ترهکی توسط حفیظ الله امین از قدرت کنار کشیده شد و نورمحمد ترهکی باهمه اعضای خانواده در ارگ ریاست جمهوری اعدام شدند و بعد از چند سال دولت حفیظ الله امین توسط ببرک کارمل از قدرت خلع شد و دولت ببرک کارمل توسط دکتر نجیب الله سرنگون شد حکومت دکترنجیب الله هم توسط همین گروه طالبان از قدرت به زیر کشیده شد با وجود اینکه دکترنجیب الله به دفتر سازمان ملل پناهنده شده بود طالبان او را در همانجا کشتند وجسداش را از تیر چراغ برق آویزان کردند و بعد از دفن، جسدش را از قبر بیرون کشیدند و جسد را کاملاً متلاشی کردند. در نهایت حکومت طالبان توسط مبارزان ائتلاف شمال افغانستان و با کمک آمریکاییان سرنگون شد و حامد کرازی که در رستوران برادرش در آمریکا کار میکرد به افغانستان آمد و رئیس جمهور شد و بعداز کرازی، اشرف غنی و دکتر عبدالله عبدالله باهم شراکتی دو دوره ریاست جمهوری را بین خود تقسیم کردند و آلان هم با فرار اشرف غنی دگر بارطالبان حاکمیت خود را بر افغانستان اعلام کرد که یقیناً این حاکمیت خیلی قابل دوام نیست. در کوتاه سخن باید به طالبان گفت که: آنکه اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد…
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.