گسترش روزافزون بهرهگیری از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سیل عظیم خبرها و اطلاعات را به سمت کاربران و مخاطبانش جاری ساخته است. مخاطبان این فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که تودههای مختلف جامعه را تشکیل میدهند، اکنون بدون دردسر، نیاز به جابهجایی و یا حتی هزینه نمودن از جیب شخصی، اطلاعات و اخبار را
گسترش روزافزون بهرهگیری از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سیل عظیم خبرها و اطلاعات را به سمت کاربران و مخاطبانش جاری ساخته است. مخاطبان این فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که تودههای مختلف جامعه را تشکیل میدهند، اکنون بدون دردسر، نیاز به جابهجایی و یا حتی هزینه نمودن از جیب شخصی، اطلاعات و اخبار را در کسری از ثانیه به طور رایگان و بسیار ساده به دست میآورند، بگذریم از این موضوع و مساله که چقدر اطلاعاتی که به وسیلهی شبکههای اجتماعی انتقال داده میشود، ممکن است درست باشد و یا واقعیت داشته و یا نداشته باشد اما از آنجایی که باید افراد جامعه را افرادی هوشمند و دارای قدرت تجزیه و تحلیل تصور کرد، بنا بر این حتی اگر مطالبی خلاف واقع نشر داده شود، افکار عمومی به خوبی میتواند جایگاه آن خبر یا مطلب را در فرآیند اطلاعرسانی برای خود پس از مدتی تجزیه و تحلیل نماید. با این حجم از گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بایستی پذیرفت که مطبوعات و رسانههای مکتوب با همهی کمبودهای امکانات، نیروهای انسانی حرفهیی، محدودیتهای قانونی و غیرقانونی و تامین هزینههای چاپ، کاغذ، لیتوگرافی، توزیع و… نمیتوانند با شبکههای اجتماعی یاد شده، رقابت کنند و میتوان گفت که قافیه را به راحتی به آنها باختهاند و روز به روز از شمارگان آنها نیز کاسته میشود و قدرت ایستادگی روی پای خود را از دست میدهند. اما از نظر حرفهیی هر رسانه کارکرد و جایگاه خاص خود را دارد. رسانههای مکتوب هم در چنین فضایی آشفته و درهم و برهم، نه تنها چیزی از شبکههای اجتماعی کم ندارند بلکه جایگاهی ویژه نزد افکار عمومی دارند و هنوز هم خوانندگان رسانههای مکتوب بیش از دیگر کانالهای ارتباطی به مطالب و نوشتههای انتقال داده شده به وسیلهی آنها اعتماد میکنند و شاید همین اعتماد باشد که توانسته است، تاکنون سبب ماندگاری رسانههای مکتوب در میدان عمل فعالیت رسانهیی، محسوب شود. نمیدانم به چه صورت میتوان از رسانههای مکتوب جامعهی ما که نفسهایش به شماره افتاده است، حمایت کرد. رسانههای نوشتاری که برای خود رسالتی ویژه در آگاهیبخشی اجتماعی متصور هستند نه آنها که خود را به چاپ آگهیهای تجاری فروخته و به آگهینامه تبدیل شدهاند، اینک بیش از هر زمان دیگر نیازمند نگاه مهربانانهی افراد جامعه هستند. هر چند ممکن است راه حلهای بسیاری به ذهن افراد جامعه برای ماندگاری رسانههای مکتوبمان خطور کند که در جای خود محل بحث و گفتوگو است اما دیگر گوشها از این مطالب پر شده و گوش شنوایی هم برای پذیرش اینگونه صحبتها نیست. احساس میکنم حالا دیگر حرفی برای گفتن وجود دارند…. همگان میدانند چه اتفاقی دارد برای رسانههای مکتوب کشور رخ میدهد و در این بین تنها میتوان به یک جمله اکتفا کرد و آن اینکه «رسانههای مکتوب جامعهی ما بخشی از تاریخ این مملکت در این برههی زمانی را برای آیندگان به تصویر میکشند و به یادگار میگذارند، گوشههایی از صحنههای مختلف این دوران را برای آیندگان ثبت و ضبط میکنند و ماندگار مینمایند، نگذاریم فضای تنفس آنها از این هم تنگتر شود….»
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.