خشــت اول چـون نـهد معـمار کـج تـا ثـریـا مـی رود دیـوار کـج. جامعه ایران در حوزه عمومی دچار آسیب های زیادی است ؛ بخصوص در حوزه اخلاق جمعی. چرا دروغ به راحتی گفته می شود، چرا مردم پشت سر یکدیگر صحبت می کنند، چرا کلاه برداری را زرنگی می دانند، چرا وقتی بچه مان در
خشــت اول چـون نـهد معـمار کـج تـا ثـریـا مـی رود دیـوار کـج.
جامعه ایران در حوزه عمومی دچار آسیب های زیادی است ؛ بخصوص در حوزه اخلاق جمعی.
چرا دروغ به راحتی گفته می شود، چرا مردم پشت سر یکدیگر صحبت می کنند، چرا کلاه برداری را زرنگی می دانند، چرا وقتی بچه مان در مدرسه از همکلاسی اش نامهربانی دید او را تشویق به مقابله به مثل می کنیم و چراهای دیگر.
در تمامی جوامع ارزش های مشترکی وجود دارد و ما از آنان تحت عنوان ارزش های مشترک جهانی و یا ارزش های مشترک انسانی یاد می کنیم. ارزش هایی که ریشه در باورهای جامعه دارد. برخی ارزش ها هم مختص جامعه خاصی است که عمومیت در بین جوامع دیگر ندارد. اما به طور کلی وقتی ریشه ارزش ها را جستجو می کنیم به باورها می رسیم باورها همان بستری است که ارزش ها در آن رشد می کند و نهایتا به ثمره هنجارها منتهی می شود.
اگر لایه های کنش های ناهنجاری را در سطح جامعه مان موشکافی کنیم، می بینیم ارزش ها دچار آسیب شده است اما جای امید هست که هنوز به تمامی حوزه باورها نرسیده است. هنوز اعتقاد داریم که باید حقوق دیگران را رعایت کنیم به عنوان مثال حقوق حوزه رانندگی ، حقوق حوزه همسایگی و…
باورها و به دنبال خود ارزشها غالبا در لایه پنهان و در حوزه وجدان جمعی یک جامعه قابل جستجو است ولی نمود آنها هنجارهاست. وقتی به راحتی حقوق دیگران را در حوزه های مختلف زیرپا می گذاریم وقتی به راحتی دروغ می گوییم
به نظر می رسد نباید قضیه به همین سهولت باشد. آیا ارزشهای ما با وجود اینکه به ما گوشزد می کنند این کلاهبرداری است این زیرآب زدن است ولی ما باز مرتکب این رفتار می شویم؟! به نظر می رسد ارزش ها دچار آنومی (ناهنجاری ) گشته و به عبارتی مرز ارزش ها لغزان شده است؛ «درسته دروغ بده ولی اگه نگم به حق قانونی ام نمی رسم پس مصلحتی است اگه بچه ام مقابل به مثل نکند نمی تواند در جامعه امروز زندگی کند اگه در رانندگی مقررات را رعایت کنم چون دیگران رعایت نمی کنند دیرتر به مقصد می رسم و دیگران مرا آدم دست و پا چلفتی می دانند». بنابراین بین درست و غلط عامل سوم بینابینی وارد کارزار می شود تا منِ نوعی بتوانم گلیم خودم را از آب دربیارم. و این دقیقا همان انومی حوزه ارزش هاست که به مرور زمان تبدیل به ارزش می گردد امروز در جامعه ما دروغ ها مصلحتی و دارای بار ارزشی شده است؛ امروز قصاص کردن ارزش شده، امروز به هر نحوی زندگی کردن ارزش شده؛ زرنگ بودن (به مفهوم نادیده گرفتن حق و حقوق دیگران) ارزش است.
حالا اگر ما فرهنگ را هر آن چیزی بدانیم که هر انسانی به عنوان عضو جامعه کسب می کند، در اینصورت در یک چنین جامعه ای مردم در فرایند اجتماعی شدن ضد ارزش ها را به عنوان ارزش های جدید درونی می کنند و در نسل های جدیدتر این جامعه ارزش های جدید به حوزه باورها کشانده می شود. یعنی باور احترام به حقوق دیگران در حوزه های عمومی که همان محیط هایی است که افراد جامعه به صورت مشترک استفاده می کنند نظیر پارک ها، پیاده روها، محل تفریحات عمومی و حوزه های خصوصی که اختصاص به خانواده ها دارد نیز این حق و حقوق نادیده گرفته می شود و ما با انواع آسیب ها در حوزه خانواده روبه رو می شویم. که البته جامعه امروز ایران شاهد این موارد هست.
چه باید کرد، سوالی است که نیاز به تعمق و اجماع نظر کارشناسان حوزه های مختلف جامعه شناسی ، روانشناسی ، مذهبی ، تربیتی و سیاسی دارد. نکته مهم، در برنامه ریزی این حوزه باید مدنظر قرار گیرد این است که ما در حوزه فرهنگ عمومی جامعه با دو نسل فرزندان و والدینشان روبه رو هستیم و اگربتوانیم بچه هایمان را در سنین قبل از مدرسه یعنی در کودکستان ها و در مدارس آموزش ارزش ها و ضد ارزش ها و هنجارهای درست برآمده از آنها را به صورت اصولی ارائه دهیم و همچنین سطح آگاهی والدین بچه ها را از طریق رسانه های عمومی به خصوص از طریق برنامه های تلویزیون افزایش دهیم، می توانیم در آینده شاهد نسل به مراتب بهتری باشیم.
نسلی که در حوزه های عمومی و خصوصی تعامل صحیح و مبتنی بر حقوق شهروندی داشته باشند.
نکته ای که در حوزه جوانان باید مدنظر قرار دهیم این است که نسل جوان جامعه ما به شدت متاثر از گروههای مرجعی نظیر خوانندگان، هنرپیشگان و ورزشکاران است لذا باید به شیوه های صحیح در این حوزه برای ارتقای فرهنگی عمومی تلاش کرد. و در نهایت همه این دغدغه ها بستگی به این دارد که به اجماع رسیده باشیم: در وهله اول بدانیم که جامعه و فرهنگ ایران دچار بیماری شده و در مرحله دوم در فکر درمان باشیم.
و چه زیبا گفتحافظ شیرزای:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چودرد در تو نه بیند که را دوا بکند؟
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.