نسرین پورهمرنگ – /برنار کُمان/ ترجمهی شبنم سنگاری/ انتشارات قطره/ 148 صفحه «زمان در گذر است» مجموعهیی شامل هشت داستان کوتاه از نویسندهی فرانسوی سوئیسیالاصل است که در سال 2011 توانست جایزهی گنکور را برای این نویسنده به ارمغان آورد. داستانها به نثری ساده نوشته شدهاند و از حکایتی پیچیده نیز برخوردار نیستند، اما در
نسرین پورهمرنگ –
/برنار کُمان/ ترجمهی شبنم سنگاری/ انتشارات قطره/ 148 صفحه
«زمان در گذر است» مجموعهیی شامل هشت داستان کوتاه از نویسندهی فرانسوی سوئیسیالاصل است که در سال 2011 توانست جایزهی گنکور را برای این نویسنده به ارمغان آورد.
داستانها به نثری ساده نوشته شدهاند و از حکایتی پیچیده نیز برخوردار نیستند، اما در سطوح مختلف هر داستان نکات ظریف و دقیقی نهفته است که ضمن اینکه میوان این نکات را در همهی داستانها به نوعی دنبال کرد همچنین بر عمق و غنای داستانها نیز اضافه میکنند.
شخصیتهای داستان اغلب یا میانسال هستند و یا کهنسال که تصمیمگیری دربارهی موضوعاتی مهم ذهن آنها را به گذشته و سالهای جوانی زندگیشان معطوف میکند. شخصیتها جنب و جوش و تحرک و نشاطی سالهای جوانی خود را از دست دادهاند از همین رو افسرده به نظر می رسند و فضای حاکم بر داستانها نیز فضای افسردگی است. نویسنده در ابتدای کتاب خود به این موضوع اشاره می کند و چنین مینویسد: «در فرهنگ کوبا، احساس افسردگی به استعاره با واژه گنجشک (gorrion) نشان داده میشود. در ترکیب (tener gorion) ترکیبی که معنی تحتاللفظی آن «گنجشک لال» است و در اصطلاح، معادل افسرده بودن است. دقیقاً به خاطر همین سکوت و بی صدا بودن گنجشک است که در کوبا آن را نماد افسردگی… معرفی میکند.»
شخصیتهای این مجموعه داستانها همگی به نوعی درگیر افسردگی و اندوه و احساس غربت می باشند و خود را در دام روزمرگی بیپایانی گرفتار می بینند، گویا که راه چارهای جز اینکه منتظر مرگ و پایان زندگی خود بنشینند ندارند.
در واقع گذر زمان و تاثیر آن بر روند ذهنی و رفتاری انسان مایهی اصلی این داستانها را تشکیل می دهد. اما نویسنده نمیخواهد تا شخصیتهای داستانهایش تسلیم گذر زمان شوند. او پیشنهادی برای آنها دارد: ” بازیابی دوباره خود در قسمتهای خاص از زندگی و دوره کردن برخی از قسمتهای اصلی آن.” اگر شخصیتها موفق به انجام این کار شوند خواهند توانست بخشی از افسردگی که آنها را در احاطهی خود گرفته است را از خود دور سازند.
این کتاب در اصل شامل 9 داستان کوتاه بوده که هشت عدد از آنها به فارسی ترجمه شده است. این داستانها شامل شناوری، پسر، آفساید، نباید از خود چیزی به جا گذاشت، خبر دریا، تصحیح و قطع برق هستند.
در بخشی از داستان «قطع برق» چنین آمده است:
«زمزمههای جدیدی دهان به دهان در سالن میپیچد. خاموشی سراسری کل کشور را فلج کرده بود. در حالیکه کل سیستم از کار افتاده و تمامی راههای ارتباطی مسدود است، این خبرها چگونه به اینجا رسیده است؟ در قسمت ورودی سالن آمد و شدهایی به چشم میخورد، به نظر تدابیری برای کمک به مردم در نظر گرفته شده، مسئول ورود و خروج و یکی از کارمندان که تا همین حالا در سالن حضور نداشتند، از بین ردیفها میگذرند و پتوی امداد بین مردم توزیع میکنند، بله هوا بسیار سرد است، ناگهان خیلی سرد شده است، دستگاه تهویه مطبوع ساعتهاست که از کار افتاده. من نیز یک بطری آب خواستم، اما چه وقت نوبت من میرسد، پاسخ میدهند که آب تمام شده است، باید منتظر باشیم که آذوقههای جدید از راه برسد. تشنهام است.
زن جوان گویی که از دیدن این اوضاع و شرایط یکه خورده باشد، یک لحظه مبهوط ماند سپس خودش را جمع کرد و ناگهان با حس بذلهگویی یا حسی شبیه به آن گفت: در این مواقع است که میتوان الگوهای رفتار شناسی جامعه را مورد بررسی قرار داد، از حرف خودش به خنده افتاد…
کفشها را از پا درآورد و درحالیکه مستقیما روی زمین دراز کشید، پتو را روی خود انداخت. با صدایی آرام و سرشار از همدلی، برای من شب خوشی آرزو کرد، و کف دست چپش را پشت دست راست من قرار داد، گویی میخواست آرامم کند، یا شاید هم میخواست به من دلگرمی دهد…»
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.