کد خبر : 22488
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۹

نمیرم ازین پس که من زنده‌ام (به انگیزه‌ی بزرگداشت روز حکیم ابوالقاسم فردوسی)

نمیرم ازین پس که من زنده‌ام (به انگیزه‌ی بزرگداشت روز حکیم ابوالقاسم فردوسی)

هاتف‌خبر – علی همرنگ – کاری بسیار ارزشمند، بزرگ و ماندگار که فردوسی با سرایش شاهنامه نموده است با شناخته شدن هر چه بیشتر شاهنامه، ستایش و قدردانی از فردوسی در شعرها و نوشتارهای بسیاری از شاعران و سخن‌سرایان دوره‌های مختلف تاریخی را از سعدی سخن‌سرای بزرگ سده‌ی هفتم گرفته تا اندیشمندان پیش از او و حتی متفکران امروزه‌ی را به دنبال داشته است.

   هاتف‌خبر – علی همرنگ – کاری بسیار ارزشمند، بزرگ و ماندگار که فردوسی با سرایش شاهنامه نموده است با شناخته شدن هر چه بیشتر شاهنامه، ستایش و قدردانی از فردوسی در شعرها و نوشتارهای بسیاری از شاعران و سخن‌سرایان دوره‌های مختلف تاریخی را از سعدی سخن‌سرای بزرگ سده‌ی هفتم گرفته تا اندیشمندان پیش از او و حتی متفکران امروزه‌ی را به دنبال داشته است.
غلامحسین ابراهیمی دینانی از مرکز سعدی‌شناسی با آوردن شعری منتسب به جامی که از فردوسی، انوری و سعدی هر سه به عنوان پیامبران شعر فارسی یاد شده، می‌نویسد:
«در ميان‌ شعرا، شاعر سه‌ تن‌ را پيامبران‌ شعر فارسي‌ دانسته‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ قابل‌ بحث‌ باشد و كساني‌ پيامبران‌ شعر فارسي‌ را غير از اين‌ سه‌ تن‌ بدانند. در مورد فردوسي‌ كوچكترين‌ ترديدي‌ نمي‌شود روا داشت‌ چرا كه‌ اگر فردوسي‌ نبود، زبان‌ فارسي‌ وجود نداشت‌ تا ما بتوانيم‌ بهتر و بدتر كنيم‌. شايد در مورد انوري‌ جاي‌ بحث‌ باشد و كساني‌ شخص‌ ديگري‌ را به‌ جاي‌ او بگذارند با عنوان‌ «پيغمبر شعر فارسی»
بهرام بیضایی در کتاب «هزارافسان کجاست؟» این نگرش را که با برخوانی «اژدهاک» از خودش و با مقاله‌ی علی حصوری در روزنامه‌ی کیهان در سه‌شنبه ۲۱ تیر ماه ۱۳۵۶ آغاز شده بود. پذیرفتنی نمی‌یابد و آن را دنباله دگرگشتهای اسطوره این بار به شکل «اژدهای شورشی» در روزگار نو می‌داند. پی آوردِ سوّم «هزارافسان کجاست؟» با نام «اژدهای شورشی» این موضوع را به تفصیل می‌کاود.
فریدون جنیدی در پاسخ به اظهارات شاملو با رد آن، باور دارد که ضحاک یک شخص نیست، بلکه بیانگر دوره‌ی پادشاهی بابلیان بر ایران است که هزار سال به درازا کشیده ‌است.
در همان سالهای آغازین پس از مرگ فردوسی دشمنی با شاهنامه آغاز شد و بیشتر به خاطر سیاستهای ضد ایرانی دربار عباسیان و مدارس نظامیه‌ی ادامه یافت. همچنین سلطان محمود پس از گشایش ری در سال ۴۰۷ خورشیدی، مجدالدوله دیلمی را به خاطر خواندن شاهنامه سرزنش کرده ‌است.
جامی پنج سده پس از آن، به این موضوع اشاره کرده است:
برفت شوکت محمود، در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی
نویسندگانی نیز از دسته عبدالجلیل رازی قزوینی که شیعه بوده ‌است، شاهنامه را «مدح گبرکان» دانسته‌اند. همینطور عطار نیشابوری و خواندن آن را «بدعت و ضلالت». شاعران دیگری نیز، از فرخی سیستانی «گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر» و معزی نیشابوری «من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر» گرفته تا انوری «در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش»، احتمالاً به دلیل دلبستگی ممدوحانشان به ردّ فردوسی، شاهنامه را دروغ، ناقص، یا بی‌ارزش دانسته‌اند.


اما با وجود برخی بی‌مهریها که درباره‌ی فردوسی وجود داشته ‌است و در نتیجه‌ی آن بسیاری از منابع نامی از فردوسی یا شاهنامه نیاورده‌اند، در بخشهایی که حکومت عباسیان در آنها نفوذ کمتری داشته است، از شبه‌قاره‌ی هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، کسانی از فردوسی یاد کرده‌اند و یا او را ستوده‌اند. از جمله مسعود سعد سلمان گزیده‌یی از شاهنامه تهیه کرد و نظامی عروضی در میانه‌ی سده‌ی ششم هجری نخستین شرح حال موجود از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. نزدیک سال ۶۰۱ خورشیدی نیز گزیده‌یی از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی برگردانده شد.
پس از حمله‌ی مغول و انقراض عباسیان توجه به شاهنامه در محافل رسمی نیز افزایش یافت و از جمله حمدالله مستوفی در اوایل قرن هشتم هجری در دوران ایلخانان تصحیحی از شاهنامه بر اساس نسخه‌های مختلفی که یافته بود ارائه کرد.
در دوران تیموریان نیز، در سال ۸۰۴ شمسی در هرات، به دستور شاهزاده‌ی تیموری بایسنغر میرزا نسخه‌ی مصوری از شاهنامه تهیه شد و احتمالاً از روی آن تعداد بسیاری نوشته شد.
صفویان با توجه به اینکه شیعه و ایرانی بودند، توجهی ویژه به فردوسی کردند که تا امروز ادامه یافته ‌است. شاه اسماعیل یکم علاقه‌یی ویژه‌ به شاهنامه داشت و خواندن اشعار شاهنامه در بین قزلباشان و قبایل مختلف ایران مرسوم بود و شاه اسماعیل نام فرزندان خود را نیز از نامهای شاهنامه انتخاب کرد(تهماسب، بهرام، القاس و …). اما پس از مرگ او رسم شاهنامه‌خوانی در ایران جدی گرفته نشد و کمرنگتر گردید.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ هم، بعضی انقلابیان به این دیدگاه که فردوسی شاه‌دوست بوده ‌است یا شاهان را ستوده ‌است از او بد گفته‌اند یا از شاهنامه انتقاد کرده‌اند. اما این عده‌ی معدود هم کم‌کم از عقاید خود دست کشیدند. از محققان معاصر احمد شاملو نیز از شاهنامه انتقاد کرده‌است که در پاسخ او عطاءالله مهاجرانی کتابی در دفاع از فردوسی و شاهنامه نوشت.
لوریس چکناواریان موسیقیدان برجسته‌ی ایرانی و سازنده‌ی اپرای رستم و سهراب، فردوسی و شکسپیر را به عنوان مفاخر ادبیات جهان دانسته و گفته است که: نمی‌توان آنها را در یک کشور خاص محدود کرد.
اوگوست امپراتور روم، گفته است من شهر روم را با آجر به دست آوردم و با مرمر آن را به جا گذاردم. فردوسی کشورش را فاقد ادبیات دید و در مقابل منظومه‌یی از خود باقی گذاشت که همه‌ی شاعران پس از او، فقط توانستند از او تقلید کنند. اما هیچکدام نتوانستند بر او برتری یابند و آن در واقع حتی با سبکهای مختص به آن شاعران، می‌تواند برابری نماید و می‌توان گفت که تنها کتابی در آسیا است که همانند اشعار رزمی هومر در اروپا است …
به علت محبوبیت فردوسی، تحقیقاتی فراوان درباره‌ی وی و شاهنامه منتشر شده‌ است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، محمدامین ریاحی، عبدالحسین نوشین، محمد قزوینی، و ایرج افشار از جمله‌ معروفترین محققین درباره‌ی فردوسی هستند.
اینک می‌توان گفت که فردوسی در تمام جهان شناخته شده و مورد احترام است. شاهنامه‌ی فردوسی به بیشتر زبانهای زنده‌ی جهان ترجمه شده و حکم حماسه‌ی شرق را دارد و همانطور که غربیها حماسه‌ی هومر را ارج می‌نهند، مردم شرق نیز شاهنامه‌ی فردوسی را می‌ستایند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.