کد خبر : 1188
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۲

میراث دار فرهنگ مان باشیم

میراث دار فرهنگ مان باشیم

فرهنگ(Culture) از جمله مقوله هایی است که بسیار می توان در بابش سخن گفت:این واژه که از زبان لاتین ریشه می گیرد ، به معنای کشت و کار یا پرورش است که هنوز در واژه های Agriculture کشاورزی، Horticulture باغداری به همان معنا بکار می رود. این واژه در زبان فارسی از پیشوند«فر» به معنای

فرهنگ(Culture) از جمله مقوله هایی است که بسیار می توان در بابش سخن گفت:این واژه که از زبان لاتین ریشه می گیرد ، به معنای کشت و کار یا پرورش است که هنوز در واژه های Agriculture کشاورزی، Horticulture باغداری به همان معنا بکار می رود.
این واژه در زبان فارسی از پیشوند«فر» به معنای «پیش» و ریشه باستانی ثنگ(Thung) به معنای «کشیدن» می باشد(آشوری،1381) در کتاب فرهنگ و جامعه دو معنای متداول از فرهنگ رایج است؛ تعریف نخست: «بهترین» دستاورد و فرآورده هنر،ادبیات و موسیقی و تعریف دوم رشد یا نمو مصنوعی موجودات زنده میکروسکوپی یا انواع گیاهی است که از کاربرد فعل باستانی کاشتن بیرون کشیده شده به معنای شوهر/کشاورز بوده و در اصل اشاره ای به فنون کشت و زر دارد (بیلینگتون و دیگران،1380).
هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتگوهای معمولی هر روزه بکار می بریم اغلب فرآورده های متعالی ذهن- هنر – ادبیات، موسیقیو نقاشی را در نظر داریم. مفهوم فرهنگ آن گونه که جامعه شناسان آن را به کار می برند این قبیل فعالیتها و امور بسیار دیگری است فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود. چگونگی لباس پوشیدن آنها، رسم های ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوههای کار، مراسم مذهبی و سرگرمی های اوقات فراغت، همه را دربرمی گیرد همچنین شامل کالاهایی می شود که تولید می کنند و برای آنها مهم است مانند تیر و کمان، خیش ، کارخانه و ماشین، کامپیوتر ، کتاب و مسکن( گیدنز،1379).فرهنگ همراه با مفهوم جامعه یکی از مفاهیمی است که در جامعه شناسی زیاد به کار برده می شود..
آنچه که فرهنگ اقوام و مردم مناطق مختلف را متمایز می کند همانا شیوه زیست و نگرش آنان نسبت به محیط پیرامون خود،جهان خاکی و جهان برین است چنان که انسان شناسان بر این اصول تاکید دارند : انسان در اساس موجودی است فرهنگی و به همین اعتبار است که می توان جماعات گوناگون را از هم متمایز کرد(پهلوان1382:37)
نقش برجسته ای که رسانه ها در همسان سازی فرهنگی در سطح جهانی و ملی،ایفا می کنند موجب شده وجوه تمایز فرهنگی به عیان دیده نشود و تمایزات در حد زبان ها و لهجه های رایج خود را بنمایاند. ویژگی های فرهنگی یک محدوده جغرافیایی غالبا برای افرادی که متعلق به آن محدوده نیستند بیشتر نمایان می گردد و درک این تمایزات می تواند پاشنه آشیل توجه به خرده فرهنگ های محلی باشد . سفرنامه ها اغلب بهتر می توانند وجوه این تمایزات فرهنگی را نمایان تر و به عبارتی زوایای پنهان فرهنگی را برای ما روشن سازد و ما را به تامل وادارد که تخریب یک بنا یا به فراموشی سپردن یک مراسم سنتی صرفا با نگاه کارکردی آن چقدر ما را می تواند از درک ریشه تاریخی فرهنگ مان دور سازد.
“اوبن” سفیر فرانسه در دوران مشروطه ایران در کتاب “ایران امروز “در مورد شهر رشت می گوید:.. خانه های آن با آن پشت بام های سفالین در میان جنگل های بزرگ کرانه خزر پنهان شده اند این شهر مرکز تجارت ابریشم در ایران است.( گیله وا شماره125) پشت بام های سفالین در میان جنگل های بزرگ و ابریشم از جمله مواردی است که اوبن در تمایزات منطقه ای مد نظر قرار می دهد. بنابراین «محیط طبیعی» می تواند یک عنصر فرهنگی باشد که وجوه تمایزات فرهنگی را بیشتر نمایان می سازد زیرا«محیط طبیعی بر شکل گیری ارزشها، سازمان اجتماعی و اقتصادی، شیوه زندگی و تعاملات فکری و زیبایی شناختی اثر می نهند»(پهلوان،1382)
اوبن در جایی دیگر در توصیف کالسکه ولیعهد می نویسد:« افسار پنج اسب یدکی یعنی اسب های تشریفاتی افتخاری را وردست های به دست گرفته بودند،زین این اسبهای یدکی را با گلدوزی های مخصوص رشت پوشانده بودند»( گیله وا شماره125)
رابینو (سرکنسول دولت بریتانیای کبیر در اوایل قرن بیستم در شهر رشت) در مورد گیلان می نویسد:« غذای اصلی اهالی گیلان برنج است که با آن نان و نان شیرینی مطبوعی تهیه می کنند… مساجد باشکوه و مجامعی به نام خانقاه، زاویه و همچنین حمامهای قشنگی در این سرزمین مشاهده می شود محصول ابریشم گیلان زیاد است»(رابینو،1366).
اگر بپذیریم که فرهنگ یا تمدن کلیت درهم تافته ست شامل دانش، دین، هنز، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هر گونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه بدست می آورد(تایلور به نقل ازآشوری،1381) هر گونه توانایی وعادتی که آدمی به عنوان عضور جامعه کسب می کند همان وجه تمایز فرهنگ های مناطق مختلف است که از دید مستشرقین هم به دور نمانده و محدوده هر چیز از خوراک مردم گرفته تا تصورات غالبی آنها را دربر می گیرد. به طوری که از آن می توان تحت عنوان میراث فرهنگی یک جامعه یاد کرد. “ميراث” در لغت به معني آن چيزي است كه به ارث رسيده است. اين واژه مفهوم انتقال از گذشته به آينده را مي رساند. و شامل « میراث مادی مانند ساختان ها و اشیاء با یک ارتباط و یا تفسیر تاریخی و میراث فرهنگی نامشهود مانند رقص –موزیک- تئاتر و همچنین سالن یا ساختمان تئاتر را نیز دربر می گیرد(اسمدبرگ،2011) معني واژه ميراث فرهنگي در طول دهه هاي اخير تحول يافته است. در ابتدا اين واژه تنها به شاهكارهاي هنري و ارزش هاي تاريخي اطلاق مي شد، ليكن اكنون معناي وسيع تري يافته و آنچه را كه براي مردم اهميت ويژه دارد؛ شامل مي شود. امروزه واژه ميراث شامل ميراث فرهنگي و ميراث طبيعي است. اين بدين معني است كه شناخت و درك كامل تنوع فرهنگي، بدون توجه ويژه به ميراث طبيعي ميسر نيست، طبيعت و فرهنگ به طور ذاتي در ارتباط با يكديگر هستند؛ بشر محيط افراد خود را تعديل كرده و محيط نيز بر فعاليت هاي انسان تأثير گذار بوده است. گرچه قسمت عمده آثار فرهنگي در دو دسته محوطه هاي فرهنگي و طبيعي قابل تقسيم بندي است ليكن گونه سومي نيز وجود دارد كه تلفيقي از مصاديق فرهنگي و طبيعي بوده و امروزه تحت عنوان ميراث تلفيقي شناخته مي شود( شوشتر،1393) رسالتی که درباب فرهنگ گیلان و حفظ و معرفی آن در قالب میراث فرهنگی گیلان مطرح می شود دامنه ای بسیار گسرده ای است که از حداقل ها شامل حفظ یک واژه گیلکی، تا حداکثرها حفظ بناها، زبان و لهجه را دربر می گیرد. و به نظر می رسد شناخت درست میراث فرهنگی گیلان و شناساندن آن و در وهله بعد، حفظ آن مقدم بر حفظ میراث مادی منطقه است. اگر بتوان یک بنا یا یک ابزار و یا اثر فیزیکی را ابتدای به ساکن، تاریخچه و بستر فرهنگی اش راکه جزء میراث معنوی آن مجموعه فرهنگی ویا آن عنصر فرهنگی محسوب می شود معرفی کرد دیگر برای مردمان آن منطقه آن اثر فرهنگی- تاریخی در خلاء تجسم نمی شود و مردمانش مردمانی فرهنگی خواهند شد و اینجاست که انسان موجودی می شود فرهنگی و این صفت با موصوف خود عجین گشته و چه بسیار حفظ میراث آسان تر خواهد شد و مردمان فرهنگی جلوتر از دولتمردانش مطالبه گر ذات وجودی خود خواهند شد. و این میراث خود رافع نیازهای اولیه بشر نیز خواهد شد که به درستی مازلو آن را از نیازهای اساسی دانسته، ولی این نیازهای اساسی در دست موجودی فرهنگی به آسانی مرتفع می گردد و آن می شود میراث یک ملت نه میراثی که فقط برای رفع نیازهای فردی افراد باشد.
منابع:
1-رابینو،ه.ل(1366)ولایات دارالمرز ایران گیلان،جعفر خمامی زاده،انتشارات طاعتی،رشت.
2- نیکویه،محمود(1329)رشت شهر باران،فرهنگ ایلیا،رشت.
3- دوماهنامه گیله وا شماره125،«گیلان در یادداشت های اوژن اوبن» هادی میرزانژاد،دانیل بیتس فردپلاک.
4- ثلاثی،محسن(1386)انسان شناسی فرهنگی ،علمی ،تهران.
5- گیدنز،آنتونی(1379)جامعه شناسی،منوچهر صبوری،نی،تهران.
6- پهلوان،چنگیز(1382) فرهنگ شناسی،قطره،تهران.
7- بیلینگتون،روزاموند و دیگران(1380)فرهنگ و جامعه، فریبا عزبدفتری،قطره،تهران.
8- پایگاه میراث جهانی سازه های آبی تاریخی شوشتر http://www.shushtarchtb.ir/farsi.php?p=article&id=36
9- https://gupea.ub.gu.se/bitstream/2077/28987/1/gupea_2077_28987_1.pdfCultural Heritage Aid Cultural Heritage Aid،Cultural heritage as a means to development،Lovisa S medberg2011/

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 6 در انتظار بررسی : 6 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.