کد خبر : 47811
تاریخ انتشار : شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ - ۸:۵۰

بنایی که روح را پرورش می‌دهد؛

تاریخچه‌ی تاسیس دانشکده‌ی علوم پزشکی در ایران/ چرا مرتجعان مخالف تاسیس بودند؟!

تاریخچه‌ی تاسیس دانشکده‌ی علوم پزشکی در ایران/ چرا مرتجعان مخالف تاسیس بودند؟!
هاتف‌خبر - یکی از علومی که به سختی وارد ایران شد، علم پزشکی بود؛ چرا که مرتجعان آن را در مقابل طب سنتی و درمان علفی قرار می‌دادند.

عکس تاسیس دانشکده علوم پزشکی تهران

«در تهران و دیگر شهر‌های ایران کسانی وقتی چیز‌هایی را در مورد گیاهان دارویی و اسامی چند بیماری یاد می‌گیرند آغاز به مداوای مردم می‌کنند و از این طریق مردم را می‌کشند. از این رو ناصرالدین شاه دستور داد که یک مجلس بزرگ تأسیس شود که از طریق آن دانشمندان و کسانی که تجربه خوبی در این گستره دارند تمام کسانی را که می‌خواهند طبابت کنند تحت آزمون قرار دهند. از این طریق می‌توانند بین آن‌هایی که مردم را می‌کشند و آن‌هایی که مداوا می‌کنند افتراق بگذارند. اگر هرکسی طبابت را بدون گرفتن پروانه و اجازه از این مجلس آغاز کند شخص با تمام قدرت مورد تنبیه قرار می‌گیرد.» از خاطرات اعتمادالسلطنه

ورود علم پزشکی مدرن به ایران

پیش از قرن بیستم میلادی وضعیت بهداشت و تغذیه در ایران فاجعه‌بار بود. دلایل این وضعیت فراوان بودند؛ از نبود آب لوله‌کشی پیشگیری نکردن و رعایت ننمودن بهداشت فردی. اما شناخت ناکافی پزشکی مدرن را می‌توان مهمترین دلیل اوضاع فاجعه‌بار بهداشت و سلامت ایرانیان دانست.

ورود علم نوین پزشکی در ایران با تاخیر فراوان صورت گرفت و ایران از این منظر حتی نسبت به کشورهایی چون ترکیه، عراق و پاکستان وضعیتی عقب‌افتاده‌تر داشت و حتی تا سالها پس از انقلاب مشروطه و مدرن شدن ساختار سیاسی کشور مشکلات مربوط به نبود پزشکی مدرن پابرجا بود و این مساله به دلیل اعتقاد عمیق مردم به طب سنتی بود.

«فوربث لیث» پزشک بریتانیایی که در سال ۱۳۰۰ شمسی، پانزده سال پس از انقلاب مشروطه، در نواحی مرکزی و جنوب ایران فعالیت می‌کرد در سفرنامه‌ی خود وضعیت بهداشت ایرانیان را چنین توصیف کرده است: «مردم کاملاً درباره اصول ابتدایی بهداشت، بی‌اطلاع هستند و تقریباً همه آن‌ها تمام زندگی خود را در محاصره کثافت‌های غیرقابل توصیفی سپری می‌کنند. عقاید نادرست و نهفته در دیرینه آنها، درباره مسائل سلامت و بیماری، بسیار سخت و دشوار است که زدوده شوند و ثابت شده است هر تلاشی برای بهبودی شرایط‌شان امری دشوار است.»

«بروگش» پزشک اعزامی دولت پروس به ایران که در سالهای ۱۸۶۰ و ۱۸۶۱میلادی در ایران اقامت داشته نیز پزشکان ایرانی را چنین وصف می‌کند: «به طور کلی معالجه بیماران را در شهر‌ها و روستا‌ها حکیم‌هایی به عهده دارند که اطلاعات صحیح و علمی از طب ندارند و فقط با یک رشته درمان‌ها و دارو‌های سنتی که از پدران و اساتید خود آموخته‌اند آشنا هستند. همین باعث اشتباهات مکرر در تشخیص و درمان بیماری‌ها بیماری‌ها می‌شود.»

باور رایج در جهان باستان این بود که جهان از چهار عنصر «آب، باد، خاک و آتش» تشکیل شده است و پزشکی سنتی نیز بر اساس این باور استوار شده و اعتقاد بر این بود همانطور که جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده است، بدن انسان هم از چهار مزاج و یا خلط تشکیل شده است.

طب سنتی مبتنی بر نوشته‌های پراکنده و ناقص بقراط و جالینوس است. او در رساله‌ی خود این توضیح را درباره‌ب علل چهارگانه و نسبت آنها با بیماری می‌دهد: «بدن انسان حاوی خون، بلغم، صفرای زرد و صفرای سیاه است. این‌ها هستند که ساختار آن را می‌سازند و باعث درد و سلامتی آن می‌شوند. سلامتی در درجه اول حالتی است که در آن این مواد تشکیل دهنده از نظر قدرت و کمیت نسبت صحیحی با یکدیگر داشته باشند و به خوبی با هم مخلوط شوند. درد زمانی اتفاق می‌افتد که یکی از مواد یا کمبود یا اضافه داشته باشد یا در بدن جدا شده و با مواد دیگر مخلوط نشود.»

دانش پزشکی در دوره ماقبل مدرن در ایران چگونه بود؟

تمام دانش طبیبان سنتی بر اساس همین ایده بود. آنها بر اساس این ایده، نظامی از باید و نباید‌های مربوط به غذا خوردن و مراقبت از بدن ایجاد کرده بودند که تا قرنها تنها راه مردم برای درمان و رهایی از درد و رنج جسمی بود. این سیستم پزشکی در آثار حکمای ایرانی و به‌ویژه در آثار ابن‌سینا به بهترین شکل خود بیان شده بود و در واقع ابن‌سینا در کتاب «قانون»، گسترده‌ترین نظام پزشکی جالینوسی را بیان کرده است.

این مساله تاثیری دیرپا بر فرهنگ ایران داشت و عملاً مقاومت علیه پزشکی مدرن را بدل به مقاومتی فرهنگی کرده بود.

به گزارش “رویداد ۲۴” دلیل کارآمدی محدود و جزئی طب سنتی نیز از همینجا نشات می‌گیرد. پزشکان این پدیده را سندروم فرهنگی نامیده‌اند و در توضیح آن باید گفت که برخی عقاید و باور‌ها در افراد یک منطقه چنان ریشه‌دار می‌شود که مردم بر اثر باور و تلقین به بیماریهای مفروض آن دچار شده و یا با تکنیکهای آن معالجه می‌شوند.

طبعاً این نوع از طبابت منسوخ‌شده پاسخگوی نیاز‌های بهداشتی و پزشکی نبود و همین مساله سبب عقب‌ماندگی شدید در زمینه‌ی بهداشت و درمان شده بود. در واقع تا سالهای متمادی آنچه در ایران پزشک یا طبیب نامیده می‌شد، عملاً چیزی جز دعانویس یا تجویز گیاهی نبود.

آنتوان اولیویه که در زمان فتحعلی شاه به ایران سفر کرده در سفرنامه‌ی خود می‌نویسد: «فن طبابت را در بلوکات و دهات اشخاصی متصدی هستند که همواره در مکان‌های گوناگون گشت می‌زنند و اجرت را پیش از مداوا می‌گیرند. اگرچه فن و مهارت و علم درستی ندارند، اما به لاف و گزاف چنان سخن را به استادی و خاطر جمعی می‌گویند که عوام را فریب دهند و معتقد خود سازند و بعدا اظهار یاس نکنند و هرگز خطایی را به خود نگیرند. خورجین و کیسه‌ای دارند که در آن بعضی نباتات و اسباب باشد و به محض دیدن، بدون هیچ تشخیصی، بیمار شربتی یا معجونی به وی دهند و حجامت کنند و داغ و مرهمی گذارند.»

حتی «ژوبر» فرانسوی که به عنوان دیپلمات ناپلئون به ایران آمده بود، به نبود پزشکی مدرن در ایران اشاره می‌کند و درباره‌ی تجربه‌ی مراجعه‌ی خود به پزشک می‌نویسد: «طبیبی که مرا مداوا کرد عقایدی کاملاً جالینوسی داشت. البته از گردش خون خبر داشت و گنه‌گنه و دارو‌های قی‌آور را می‌شناخت، اما این دارو‌ها را خطرناک می‌شمرد و ایمانش به دعا‌ها و حرز‌ها بیش از درمان با دارو‌ها بود.»

تقابل روش سنتی با پزشکی مدرن در ایران

روش سنتی و مقاومت در برابر پزشکی مدرن علاوه بر هزینه‌های فراوانی که برای پیشرفت کشور داشت، سبب مرگ و میر بسیاری هم می‌شد. اما باور به آن چنان عمیق بود که مردم تمایلی به درمان با پزشکی مدرن نداشتند. یکی از ژنرالهای روسی به نام «موریتس فون کوتسبو» که در تبریز مستقر بود درباره‌ی این مساله می‌نویسد: «فردی از خدمتکاران ما بیمار شد و وی را نزد پزشک خودمان دکتر مولر فرستادیم. دکتر مولر نهایت مواظبت و مراقبت را از او می‌کرد اما، چون سریعاً معالجه نشد، نخواست دیگر به دستور او رفتار کند و طبیب ایرانی خواست. طبیبی اهل تبریز قیافه جدی به خود گرفته و وارد شد، همین که فهمید مریض مبتلا به تب شدیدی است، مقدار زیادی خنکی برای او تجویز نمود. مریض بیچاره هم سه روز از این ادویه خورد و مرد.»

اصلاحگران ایرانی با مشاهده‌ی این وضعیت تلاش کرده بودند علوم پزشکی را در کشور نوسازی کنند. نخستین مرکز نوین آموزش پزشکی در سال ۱۲۳۰ به همت میرزا تقی خان امیرکبیر به عنوان بخشی از مدرسه‌ی دارالفنون تاسیس شد و دو روز پس از برکناری امیرکبیر افتتاح شد.

یاکوب ادوارد پولاک اتریشی به عنوان معلم حکمت، طب و جراحی و یک معلم ایتالیایی به عنوان معلم علوم طبیعی و دواسازی در دارالفنون به استخدام درآمد. پولاک نخستین کتاب پزشکی مدرن در زبان فارسی را تالیف کرد و در سالهای بعد تعداد بیشتری از پزشکان اروپایی به ایران آمدند. با وجود بر این، بحران نبود پزشک برطرف نشد و همچنان اکثریت مردم با شیوه‌های سنتی درمان می‌شدند. به همین دلیل یکی از نقاط تاکید نواندیشان انقلاب مشروطه، به‌ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده، بر لزوم ایجاد نظام پزشکی مدرن و تربیت پزشک بود. در زمان مظفرالدین شاه نیز تلاشهایی برای رفع این مشکلات انجام گرفت که به دلیل نبود پزشک به جایی نرسید.

تاسیس نخستین دانشکده‌ی علوم پزشکی در ایران

اوضاع وقتی بهتر شد که در اواخر حکومت احمدشاه قاجار دولت شروع به فرستادن محصلان ایرانی به اروپا کرد و نخستین پزشکان ایرانی از این نسل بودند. چند سال پس از آن نیز در سال ۱۳۱۳ «دانشکده علوم پزشکی» دانشگاه تهران تاسیس شد که تاثیر بسیاری در تحول نظام درمانی و پزشکی کشور داشت.

ابوالقاسم بختیار

دکتر ابوالقاسم بختیار موسس دانشکده‌ی علوم پزشکی تهران

این دانشکده به ابتکار «دکتر ابوالقاسم بختیار» ساخته شد. وی از محصلان مدرسه‌ی آمریکاییها، یعنی نخستین مدارس ایران بود که موفق شد به ایالات متحده برود و در حالی که ۵۵ سال سن داشت فارغ‌التحصیل رشته‌ی پزشکی شود.

دکتر بختیار در سال ۱۳۰۹ و با دعوت دولت به ایران آمد و مسوول تاسیس دانشکده‌ی علوم پزشکی شد. رضاشاه پهلوی در روز افتتاح دانشکده لوح یادبودی بر ورودی آنجا نصب کرد و خطاب به حاضران گفت: «ایجاد دانشگاه کاری اسـت کـه مـلت ایران بایستی که خیلی قبل از این شروع کرده باشد حال‌که شروع شـده بـاید جدیت نمود که زودتر انجام گیرد.»

بنابر نوشته‌ی علی‌اصغر حکمت: «در میان حضار مرحوم مهدی‌قلی هدایت، حاجی مخبرالسلطنه(رئیس الوزراء) سابق ایران که از لحاظ سن و قدمت خدمت مرتبه ارشدیت داشت مرتجلا عرض کـرد: «ذات مـقدس شاهانه چند سال قبل کلنگی به زمـین زدنـد کـه اوضاع جسمی مردم این کشور را اصلاح می‌کرد(اشـاره او به کلنگی بود که اعلی‌حضرت شاه در سال ۱۳۰۷ برای ایجاد راه‌آهن در محل ایستگاه کنونی بـه زمین زدند) امروز نیز بنایی را شـروع می‌فرمائید که روح را پرورش می‌دهد. الحمد‌الله که نمردم و چنین روزگاری را دیدم.»

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.