کد خبر : 42864
تاریخ انتشار : شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۹

راهنمای اخلاقی برای زندگی در دوران پرتلاطمی که ممکن است افول جهان را رقم بزند

راهنمای اخلاقی برای زندگی در دوران پرتلاطمی که ممکن است افول جهان را رقم بزند

هاتف‌خبر – مروری بر کتاب «آنچه ما به آینده بدهکار هستیم» اثر ویلیام مک اسکیل؛ «راهنمای اخلاقی برای زندگی در دوران پرتلاطمی که ممکن است افول جهان را رقم بزند» – اولیور بورکمن، گاردین/ سید ایمان ضیابری

هاتف‌خبر – «گزارش کتاب» / مروری بر کتاب «آنچه ما به آینده بدهکار هستیم» اثر ویلیام مک اسکیل؛ «راهنمای اخلاقی برای زندگی در دوران پرتلاطمی که ممکن است افول جهان را رقم بزند» – اولیور بورکمن، گاردین/ سید ایمان ضیابری
تونی سوپرانو در نخستین جلسه‌ی مشاوره، به درمانگر خود می گوید: “این اواخر، چنین حسی را دارم که در انتهای مسیر فرارسیده ام” و طبیعی است که درباره ی جایگاه خود در تاریخ بشری، چنین حسی داشته باشیم، که این دوره، نمایانگر سالهای افول است. صدها هزار سال فعالیت بشری پیش از ما رقم خورده؛ عصر حجر، عصر برنز و عصر آهن، جهان باستان، قرون وسطی و آنچه پس از آن رخ داد، تا امروز که در آن قرار گرفته ایم، در حالی که تصویر ذهنی ما از آینده ی نوع انسان، یا مبهم و یا در صورت یک فاجعه ی منقرض کننده، به شکل وحشت آوری کوتاه است.
اما می شود چیزها را طور دیگری هم دید. حتی اگر جمعیت جهان به اندازه ی 90 درصد کاهش می یافت، و اگر انسانها بیشتر از متوسط عمر پستانداران زنده نمانند، آنگاه هنوز 99.5 درصد همه ی تجربه ی بشری هنوز حاصل نشده و باید آن را زیست. اگر بتوانیم از فاجعه ی ذکرشده فرار کنیم، که مشخصاً یک سئوال بزرگ است، آنگاه یک میزان بسیار عظیم از فرصت انسان بر روی کره ی زمین را باید یقیناً انتظار کشید.


فیلسوف دانشگاه آکسفورد ویلیام مک اسکیل می نویسد “عجیب به نظر می رسد، اما ما باستانی هستیم. ما در ابتدای تاریخ قرار گرفته ایم، در گذشته های دوردست.” وقتی ما در مورد مسئولیت اخلاقی خود نسبت به نسل های آینده تفکر می کنیم، اگر اساساً تفکر کنیم، عمدتاً اینطور به نظر می رسد که گویی سیاره را برای برخی جاماندگان که هنوز مانده تا برسند، مسکون حفظ می کنیم. در واقع، این فرصتی برای تاثیر بر روی تقریباً همه ی انسانهایی است که احتمالاً بعد از ما حضور خواهند داشت.
همانقدر که اینچنین تفکراتی شگفت آور به نظر می رسند، ممکن است تصور کنید که دقیقاً می دانید از کتابی با عنوان «آنچه ما به آینده بدهکار هستیم»، چه انتظاری داشته باشید: یک یادآوری مغتنم اما اندوه آور که جهان با یک چرخ دستی به سمت دوزخ راه می پیماید، و شما را آگاه می کند که وظیفه ی خودتان است که به سبک «نفی خود» زندگی کنید، به سفرهای هوایی و پلاستیک های یک بار مصرف نه بگویید و نگران هر یک عدد موز در سوپرمارکت باشید، در عین حال که تلاش می کنید تا این تردید را سرکوب کنید که ازخودگذشتگی هایتان تفاوت چندانی ایجاد نمی کنند. با این حال ممکن است در اشتباه باشید. استدلال مک اسکیل در مورد «بلندمدت گرایی»، یعنی “این فکر که تاثیرگذاری مثبت بر آینده ی بلندمدت، یک اولویت اخلاقی کلیدی برای عصر ماست”، به شکل فراگیری اقناع کننده است. اما در عین حال به شکلی بی‌واهمه، خوش بینانه و به شکلی پرشور واقع گرایانه است. با فاصله ی نسبتاً زیاد، این الهام بخش ترین کتابی است که من تا به حال درباره ی «زیست اخلاقی» خوانده ام. (کتاب به من انگیزه داد تا تغییراتی فوری در میزان و اهداف اعانه‌های خیریه ام اعمال کنم.) خوانندگانی که به دنبال تثبت این فکر هستند که ذاتاً از لحاظ اخلاقی شایسته است تا زمان خود را با اضطراب کشیدن درباره ی آینده سپری کنیم، باید به دنبال منابع دیگری باشند؛ بلندمدت گرایی بسیار از آن هیجان انگیزتر است.
نخستین شگفتی عمده این است که «آنچه ما به آینده بدهکار هستیم» صرفاً یا حتی عمدتاً درباره ی آب و هوا نیست. این تا اندازه ای به آن دلیل است که مک اسکیل در اینجا به شکل محتاطانه ای امیدوار است، و به تعهدات اقلیمی بسیار بلندپروازانه اشاره می کند که تا حد زیادی به واسطه ی جنبش های جوانان شکل گرفته و در کنار آن نیز هزینه های در حال کاهش انرژی های تجدیدپذیر و سایر روندهای مثبت را داریم. اما این امر همینطور به دلیل تهدیدهایی است که به شکل مشابهی فوری اما بسیار مغفول هستند. یکی از آنها این است که ما در هوش مصنوعی، کنترل خود بر نوآوری ها را به مستبدین یا تروریست ها، یا زمانی که هوش مصنوعی نسبت به انسانها در تولید شکل های جدیدی از هوش مصنوعی بهتر می شود، به خود ماشین ها، واگذار می کنیم. بدون اقدام جمعی فوری در حال حاضر، دلایل اندکی وجود دارد که انتظار داشته باشیم چنین هوش مصنوعی در حال گسترش بی وقفه ای در خدمت بشریت عمل کند؛ ممکن است که “مثلاً سرنوشت شامپانزه ها یا مورچه ها در برابر انسانها را پیدا کنیم که در بهترین حالت، به فراموشی سپرده شده اند و تاثیری بر آینده‌ی تمدن ندارند.” شگفتی دیگر، یک سلاح بیولوژیک است که می تواند میلیاردها نفر انسان را از بین ببرد. مک اسکیل با وحشت می نویسد: “کارشناسانی که من می شناسم، احتمال یک همه گیری مهندسی شده با امکان ایجاد انقراض در قرن حاضر را 1 درصد معرفی می کنند.”
با این حال، عنصر چشمگیر دیگر جهان بینی مک اسکیل این است که صرفاً مربوط به بهره برداری بیشینه از یک شرایط بد نیست، یعنی اینکه چه کاری می توانیم انجام بدهیم تا اطمینان حاصل کنیم که زندگی آیندگان مان، کاملاً وحشتناک نخواهد بود. ما این امکان را داریم که میزان غیرقابل توصیفی از خوشبختی را در آینده به وجود بیاوریم. حقیقتاً این مسئولیت ماست؛ با الهام از آثار فیلسوف بریتانیایی درک پارفیت، مک اسکیل استدلال می کند که “جلوگیری کردن از وجود یک زندگی شاد و رو به تعالی، یک شکست اخلاقی است.” بهتر است که یک انسان اضافی به جهان پای بگذارد، تا اینکه عکس آن رخ دهد، با این فرض که آنها به یک مرحله ی آستانه ای از خوشبختی خواهند رسید. این نیروی اخلاقی غایی بلندمدت گرایی است: ما باید اقلیم را حفظ کنیم، هوش مصنوعی را تحت کنترل درآوریم و از همه گیری ها جلوگیری کنیم، نه فقط برای اینکه رنج نسلهای حاضر و آینده را متوقف کنیم بلکه به این دلیل که پایان بشریت، به معنای آن خواهد بود که تریلیون ها زندگی بالقوه، به مرحله ی تجربه کردن حیات نخواهند رسید. (و آن زندگی ها می تواند حقیقتاً سرشار از خوشبختی باشد. بهترین کیفیت زندگی امروز، حتی برای پادشاهان و ملکه های سده های گذشته، غیرقابل تصور به نظر می رسید. پس چه می شود اگر ما در ارتباط با شکوفایی زندگی در آینده، در موقعیت مشابهی باشیم؟)
در نتیجه، در صورت برابر بودن هر چیز دیگر، ما باید بخواهیم که جمعیت جهان رشد کند، فضا را به تسخیر درآوریم تا زندگی های بیشتری بتوانند شکوفا شوند، و هرچند که مک اسکیل مخالف حقوق فرزندآوری و تولید مثل نیست، به دنیا آوردن فرزندان را راهی برای بر جای گذاشتن یک تاثیر مثبت بر آینده ببینیم. استدلال محیط زیستی بسیار محبوب علیه نقش والدینی، مشخصاً بر یک فرض بدبینانه درباره ی نقشی که فرزندان احتمالی ما در کمک به ایجاد یک جهان بهتر بازی خواهند کرد، بنا شده است. اما این فرض نمی تواند خوشبختی انسانی بالقوه که ما از آیندگان دریغ می کنیم را در نظر بگیرد؛ خوشبختی فرزندانمان، و فرزندان فرزندانمان، و فرزندان آنها.
یقیناً موضوع این است که آیا ما می توانیم واقعاً غیر از داشتن فرزند، کاری انجام بدهیم که به میلیاردها نفر انسان که در آینده زندگی خواهند کرد، کمکی بکنیم یا نه. مک اسکیل مطمئن است که ما در جایگاه منحصر به فردی قرار گرفته ایم که این کار را انجام بدهیم، چرا که در دوره ای از تغییراتی سریع و بی سابقه زندگی می کنیم که نمی تواند بیش از این پایدار باشد. (برای اینکه رشد اقتصادی فعلی فقط به اندازه ی ده هزاره ی دیگر تداوم یابد، نیاز خواهیم داشت تا چند تریلیون برابر بیشتر از خروجی اقتصادی فعلی جهان را از هر تک اتمی که به آن دسترسی داشته ایم، استخراج کنیم.) در نتیجه، ما قدرتی به شکل خیره کننده بیشتر از آنانی داریم که پس از ما احتمالاً در اختیار خواهند داشت، تا آینده را تحت تاثیر قرار دهیم. چیزهای مشخص و قابل دسترسی هستند که دولت ها و شرکت ها باید در ارتباط با هوش مصنوعی، خطرات همه گیری و کربن زدایی انجام دهند و ما باید آنان را از طریق جنبش ها و صندوق رای، وادار به انجام این کارها کنیم.


همینطور مهم است که بر “تغییرناپذیری های اخلاقی” تمرکز کنیم چرا که قاعده هایی که امروز شکل می دهیم، احتمالاً تا هزاران سال پابرجا خواهند ماند. در یکی از موثرترین فصل های کتاب، مک اسکیل به شکل اقناع کننده ای استدلال می کند که پایان یافتن برده داری، اتفاق اجتناب ناپذیری نبود. این یک فرض پذیرفته شده نبود که همگان دریابند مالکیت افراد دیگر، غلط است. با این حال، شرایط اجتماعی به گروهی غیرعادی از کوئیکرها اجازه داد تا افکار خود مبنی بر لغو برده داری را گسترش دهند تا جایی که محبوب شدند. این یک استدلال قوی در دفاع از آزادی بیان و تنوع افکار است. پیشرفت اخلاقی از رهبران جامعه که به دنبال ارزشهایی بودند که باور داشتند درست هستند، ریشه نگرفت بلکه در محیطی گسترش یافت که در آن جهان بینی های متنوع و اغلب حاشیه ای، می توانستند رشد و نمو یابند.
با این حال وقتی نوبت به اقدام فردی می رسد، شوق مک اسکیل معطوف به کمک‌های مالی هدفمندی است که او به عنوان هم-بنیانگذار جنبش «نوعدوستی موثر» که بر روی سایت اینترنتی «دادن آنچه که می توانیم» نیز تشریح شده، آن را ترویج می کند. او تمرکز بر روی تغییرات سبک زندگی اخلاقی را یک “اشتباه استراتژیک عمده” می شمارد: او استدلال می کند که خوب است که گیاه خوار باشیم، اما اهدا کردن 3 هزار دلار به یک خیریه‌ی مرتبط با انرژی های پاک، تاثیر بسیار بیشتری بر اوضاع اقلیم می گذارد تا اینکه یک عمر را به نخوردن گوشت سپری کنیم. سایر تغییرات سبک زندگی حتی تغییرات بسیار کمتری را موجب می شوند، در حالی که اعانه های مالی به حل مسایلی که نسبت به آب و هوا بیشتر مغفول واقع شده اند، می توانند اثر حتی بیشتری داشته باشند (چرا که ارزش حاشیه ای کمک شما، بیشتر است). وعده ی کلی این کتاب هیجان انگیز، شکلی از زندگی است که احساس گناه اخلاقی بار کمتری بر آن وارد می کند – وقتی که بابت هر انتخاب در مورد خرید خواربار یا حمل و نقل خودتان را مورد سرزنش قرار می دهید – و با کمک رساندن حقیقی به بشریت، بسیار موثرتر خواهد بود. یک زندگی که شما حقیقتاً از آن لذت می برید و در آن، لذت را آنقدر جدی می گیرید که همان یا بهتر از آن را برای میلیاردها انسان دیگر که قرار است پای بر روی کُره‌ ی زمین بگذارند، بخواهید.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.