هاتفخبر – ستون تازههای کتاب در ایران – نسرین پورهمرنگ – این هفته؛ «جاماندهها»/مریم عربی/نشر بان/ 124 صفحه
جاماندهها نخستین اثر منتشر شده از خانم مریم عربی است که در روزهای پایانی سال گذشته(99) منتشر و روانهی بازار نشر شد. این اثر مجموعهیی داستانی شامل 16 داستان است که روایتگر تنهاییهای انسانهای باقیمانده پس از جنگ است. نویسنده فضاهای متفاوتی را برای خواننده در اثرش به تصویر میکشد؛ از خیایانهای تهران تا محلاتی در کردستان و از آنجا به جنگلهای شمال و حتی کشورهای اروپایی چون آلمان و سوئد. بیشترین تصاویر کتاب مربوط به تهران است؛ البته نه تهرانی که خلاصه شده باشد در زندگی آپارتمانی و اشپزخانه. خانم عربی سعی کرده است تا از لابهلای تصاویر و نگاتیوها و سالنامهها، روایتی اصیلتر از تهران و زندگی در آن ارایه دهد. در اغلب این روایتها، شخصیتهای داستان درحال ستیز با خود هستند؛ ستیز با خود، با گذشته شان و آنچه بر آنها رفته است. آنها میکوشند تا تکههای گذشتهی زندگیشان را به حال خود پیوند زنند. از جمله روایتهای به تصویر کشیده شده در تعدادی از داستانها؛ روایت جنگ است که نویسنده برآن است تا با خلق موقعیتهای خاص و پرداختن به جزییات، جلوههایی خاص به این روایتها بدهد. نویسنده با خلق موقعیتهای ویژه برای مضمونهای تکراری، مانع شده است تا داستانها برای خواننده کسالتآور شوند.
انتخاب زاویهی دید سوم شخص و همچنین سعی در طرح مضامین و دیدگاههایی که به هر دو جنس زن و مرد مربوط میشود، کمک کرده تا داستانهای این نویسنده از رویکردی کاملا زنانه برخوردار نباشد و تعادلی در دیدگاهها به چشم خورد. در بخشی از داستان کتاب چنین آمده است: «مامان باز هم کاری کرد که هیچ وقت نکرده بود. باورش برایم سخت است. بعد از آن کریسمس مامان آدم دیگری شد. یکی که نمی شناختمش. شاید اگر مینا نبود، مامان همان مامان می ماند. چهار سال می گذرد. یکی دو ماه بعد از کریسمس کاری را کرد که می دانم اگر بابا هم زنده بود مثل من شاخ در می آورد. مسافرت کرد. آمد آلمان پیش من. الان دارم عکسی را که تازه از لولیا فرستاده نگاه می کنم. می گویند شهر لولیا زیباترین شب های قطبی را دارد. با این همه لباس گرم که پوشیده، شده مثل توپ. وسط انبوه برف با چوب های اسکی ایستاده کنار کسانی که نمی شناسم شان. فقط ژاکلین را می شناسم. هم خانه ی مامان. بهتر است بگویم مامان هم خانه ی او و مادرش شده. مامان به ژاکلین در حرف زدن به فارسی کمک می کند و او هم بعد از شام برای مامان با فارسی عجیب و غریب اش از مولانا و عطار و فردوسی می خواند…»
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.