کد خبر : 31860
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۴

ما با پدرانمان، واقعیت بدنهای‌شکننده و میرای خود را شریک هستیم

ما با پدرانمان، واقعیت بدنهای‌شکننده و میرای خود را شریک هستیم

هاتف‌خبر – نوشته‌ی مادلین باتینگ – ترجمه‌ی سید ایمان ضیابری – مروری بر «نفسگیر» اثر ریچل کلارک و «مراقبت‌های ویژه» اثر گوین فرانسیس: دو نویسنده- پزشک فوق‌العاده

هاتف‌خبر – نوشته‌ی مادلین باتینگ – ترجمه‌ی سید ایمان ضیابری – مروری بر «نفسگیر» اثر ریچل کلارک و «مراقبت‌های ویژه» اثر گوین فرانسیس: دو نویسنده- پزشک فوق‌العاده

دو پزشک در خط مقدم مبارزه با کووید-19 از سیاستمداران خشمگین هستند اما هر روز در حین انجام وظیفه، محبت و شجاعت را مشاهده می کنند

در اوایل اپریل 2020،‌ وقتی محدودیت‌ها و قرنطینه‌های مربوط به کرونا هنوز یک اتفاق جدید محسوب می‌شد،‌ و جست وجو برای آرد نان در منطقه‌ای که من زندگی می‌کردم، در شبکه‌های اجتماعی به اوج رسیده بود،‌ ما یک دوچرخه‌سواری نیم‌ساعتی در شرق لندن را آغاز کردیم و به انباری در نیوهم رسیدیم که یک نانوانی فرانسوی آنجا هنوز آرد می‌فروخت. صف به سراسر خیابان که اغلب متروکه بود، کشیده شده بود و من فرصتی پیدا کردم تا با زنی که پشت سرم ایستاه بود،‌ گفت وگویی داشته باشم. بعد از آنکه کمی درباره‌ی پخت نان گپ زدیم، او به من گفت که یک مددکار اجتماعی در آن منطقه است و مسئولیت نظارت بر چندین خانه‌ی سالمندان را بر عهده داشت که مدتها پیش از فرارسیدن کووید-19،‌ تدابیر ویژه‌ای را اتخاذ کرده بودند.
او به من گفت: “ساکنان خانه‌ها همگی دارند می‌میرند. ما نمی‌توانیم وارد خانه‌ها شویم و من نمی‌توانم بگویم آیا این اثر کووید است یا مراقبت ضعیف.” حداقل یک هفته‌ی دیگر هم گذشت تا اینکه رسانه‌ها به بحران خانه‌های سالمندان پرداختند، و در آن زمان دیگر خیلی دیر بود. هزاران نفر از دنیا رفته بودند.


افراد زیادی که به واسطه‌ی زندگی‌های تحت قرنطینه دچار گرفتاری شده بودند، اکنون می‌توانند لحظات سرگیجه‌آوری را آن زمان که تازگیِ بحران به یک کابوس تبدیل شد، بازگو کنند. ما هنوز برای درک کردن اثرات کامل این همه‌گیری، دچار تقلا هستیم. سازوکارهای خودمراقبتی وارد عمل می‌شوند: برخی از افراد به این نتیجه رسیده‌اند که به اندازه‌ی کافی کارهایی برای رسیدگی کردن دارند و دیگر نمی‌خواهند بدانند. اگر رویکرد شما این است،‌ به دورتر نگاه کنید: ریچل کلارک و گوین فرانسیس، دو نفر از بهترین پزشک-نویسنده‌هایی که در یک شکاف جدید ظهور می‌کنند، در روایت‌های تاثیرگذار اما تراژیک‌شان از کار کردن در زمان بروز نخستین موج همه‌گیری، داستان هیچ دردی را از ما دریغ نمی‌کنند.
خواندن توضیحات آنها در حالی که ما در میانه‌ی سومین موج هستیم،‌ تقریباً‌ منکوب‌کننده است و من چندین مرتبه به گریه افتادم در حالی که کلمات این نویسندگان در اولین ساعات مطالعه‌ی کتابهایشان،‌ در ذهنم تکرار می‌شدند. در «نفسگیر» کلارک بیمارستانهایی را توصیف می‌کند که اپریل گذشته در مرز در هم شکستن بودند. در «مراقبت‌های ویژه» فرانسیس از پزشکانی می‌نویسد که با افزایش ناگهانی بحرانهای مربوط به سلامت روان دست و پنجه نرم می‌کردند. دعا می‌کنم که خداوند اکنون به هر دوی آنان کمک کند.
سوزان سونتاگ کتابش – «بیماری به مثابه استعاره»- را با این ایده آغاز می‌کند که در “پادشاهی سالم‌ها و پادشاهی بیماران”، همگان تابعیت دوگانه دارند. برای بسیاری افراد،‌ پادشاهی دوم یک حوزه‌ی بیگانه است مگر آنکه ناچار شویم به آنجا مهاجرت کنیم،‌ اما برای آنانی که کنجکاوند، کلارک و فرانسیس نقش خبرنگاران خارجی یا نقشه‌بردار را بازی می کنند.


کلارک از اظهارنظر زادی‌اسمیت درباره‌ی یک “تواضع جهانی” نقل قول می‌کند. ما باور کرده بودیم که بسیاری از تهدیدها علیه حیات ما می‌توانستند به واسطه‌ی علم یا فناوری حل شوند، یا حل شده بودند، که ثروت و راحتی بی‌سابقه‌ای به سهم اندک غرب از جمعیت جهان هدیه داده بود. اما کووید آن رویای عمیق را درهم شکست و به ما یادآوری کرد که ما با پدرانمان، واقعیت بدنهای‌های شکننده و میرای خود را شریک هستیم. کلارک از «طاعون» آلبر کامو نقل قول می‌کند: “آفت در عین حال هم رنج است و هم الهام.” برای پزشکان، فقدان صرف دانش وحشت‌آور بود، چه رسد به کمبود تجهیزات محافظت شخصی و تخت‌های مراقبت‌های ویژه. در بسیاری از شرایط،‌ کلارک و فرانسیس درمی‌یافتند که هیچ چیزی برای ارایه به بیماران ندارند غیر از محبت؛ به شکل متناقض‌نمایی،‌ این کمک می‌کند که کتابهایشان قدرتمند،‌ روحیه‌بخش و اطمینان‌دهنده باشند.
فرانسیس واقعیت‌های مفید علمی و تاریخچه‌ی پزشکی را آنطور که مناسب یک دکتر اهل ادینبورو است،‌ به میان می‌آورد. این شهر،‌ به هر روی، گهواره‌ی اختراعات مهم مربوط به سلامتی عمومی بوده که بیش از هرگونه جادوگری وابسته به اعمال جراحی، جان آدمها را نجات داده است. او اشاره‌های چندی به تاریخچه‌ی همه‌گیری‌ها، از بقراط تا دنیل دفو و مطالعه‌ی تاثیرگذار لارا اسپینی درباره‌ی آنفلوآنزای اسپانیایی سال 1918 با عنوان «سوارکار رنگ پریده» به دست می‌دهد. این، چارچوب را برای توضیحات او درباره‌ی بیمارانش در یک مطب پزشکی شهری، ماموریت‌های موقتی در «اورکنی» و در میان افراد بی‌خانمان فراهم می‌کند. او جزییات واضحی درباره‌ی اینکه همه‌گیری چه‌طور جوامع مختلف را تحت تاثیر قرار داده، به اشتراک می‌گذارد – از جزیره‌هایی که برای دریافت خدمات پزشکی به هلیکوپترها وابسته‌اند تا گروههای به حاشیه رانده شده و شکننده‌ی درون شهرها.
لحن کلارک صمیمانه‌تر است و بخش عمده‌ی کتاب در شب‌ها نوشته شده، وقتی او نمی‌توانست به دلیل ترس، خشم یا عصبانیت بخوابد – دو مورد آخر را او عمدتاً به ناکارآمدیها و دروغهای سیاستمداران نسبت می‌دهد. در لایه‌های زیرین بسیاری از پاراگراف‌هایش، خشم موج می‌زند و تاخیر در تصمیم‌گیریها و “نمایش اعداد” در ارایه‌ی آمارها را مورد نکوهش قرار می‌دهد. در هنگام خواندن نوشته‌هایش،‌ شما حس کسی را دریافت می‌کنید که تلاش می‌کند آرام و معقول باشد، اما اغلب در معرض شکست خوردن توسط خشمش قرار دارد.


این پزشک‌های پرمشغله و خسته، زمانی را به نوشتن اختصاص دادند چرا که استدلالهایی برای ارایه کردن دارند؛ آنها حامیان پرشور و شوق این هستند که “پادشاهی بیماران” چگونه باید اداره شود. در مورد بسیاری جزییات کلیدی، با یکدیگر اتفاق نظر دارند. هر دوی آنها در شاخه‌هایی از پزشکی فعالیت می‌کنند که ارتباطی به درمانهای وابسته به فناوریهای پیشرفته ندارند – عمل‌های قلب شگفت‌انگیز اینجا در کار نیستند – بلکه معطوف به بیماران روزمره‌ای هستند که با رنج و مرگ غیرقابل اجتناب دست و پنجه نرم می‌کنند. در هر صفحه از کتاب‌شان،‌ آنها در عمل استدلال می‌کنند که روابط قوی شامل اعتماد، گرمی و محبت،‌ اضافات خوشایند نیستند بلکه در مراقبت‌های پزشکی، کاملاً‌ ضروری به شمار می‌روند.
کلارک و فرانسیس به طور مکرر به حرفه‌ای‌گری، تعهد و توجه همکارانشان اشاره می‌کنند. پرستاران، متصدیان پذیرش،‌ دستیاران سلامت، پزشکیاران، باربران و پیراپزشکان: همگی از تحسین فراوان برخوردار می‌شوند چرا که تلاش می‌کنند تا جریان را تغییر دهند و به هر بیماری،‌ توجه و محبت نثار کنند. کلارک بخش مراقبت‌های ویژه را توصیف می‌کند که انباشته از دستگاههاست،‌ تخت‌ها به یکدیگر چسبیده‌اند، جسدها دمر قرار گرفته‌اند و بیماران تنها با شماره‌هایشان شناخته می‌شوند. اما حتی در این فضای غیرانسانی که در آن هیچ چهره‌ای دیده نمی‌شود،‌ کارکنان هر آنچه می‌توانستند انجام دادند تا خویشاوندان را به یکدیگر پیوند دهند و مایه‌ی آسایش باشند.
هر دو نویسنده، به سیاستگذاران و سیاستمداران یادآوری می‌کنند که جست وجو برای کارآمدی،‌ بهره‌وری بیشتر و فرهنگ حسابرسی اغلب روابط را از بین برده است. چه ابزار مدیریتی می‌تواند ارزش محبت را اندازه‌گیری کند؟ هر دوی آنها آرمانهای نظام سلامتی ملی بریتانیا (NHS) برای دستیابی به خدمات پزشکی فراگیر تامین شده از محل مالیات‌ها را تبلیغ می‌کنند و از سرمایه‌گذاری اندک صورت گرفته که باعث شده آنها در یک میدان جنگ تنها بمانند و به شکل دردناکی فاقد تجهیزات لازم باشند، گلایه می‌کنند.


آنها به طور خاص شکاف عمیق بین تجربه‌ی خط مقدم مبارزه با کرونا و روایت سیاسی را مورد تاکید قرار می‌دهند. در حالی که بوریس جانسون، تحسین‌های بی پایه و اساس را یکی پس از دیگری بر زبان می‌راند، فرانسیس تجهیزات محافظت شخصی خود را بر تن کرد تا بیماران سالخورده‌ی منزوی شده را ملاقات کند و به تماسهای تلفنی بی‌پایان سرشار از استیصال پاسخ بدهد، و کلارک،‌ با پوشش پلاستیکی بر تن،‌ در بخشها به کار مشغول بود. جانسون به جای صداقت و خضوع،‌ امیدهای واهی (12 هفته مانده تا شکست دادن کووید) می‌داد و تصمیمات آهسته و متزلزل اتخاذ می‌کرد. خروش علیه سلسله‌ی اشتباهات او، بخشی از آن چیزی است که نگارش این کتابها را سبب شد. اگر نخست‌وزیر با احترام و صداقت با ما رفتار نمی‌کند،‌ این پزشکان این کار را می‌کنند.
کووید بیماری همراه با یک قساوت خاص است؛ تا اندازه‌ای،‌ انتخاب قربانیانی که به بدترین شکلی مورد حمله قرار گرفتند،‌ دلبخواهی و ظالمانه به نظر می‌رسد. اما تراژدی بزرگتر این است که چارچوبهای بیماری، چگونگی برقراری ارتباط بین انسانها هستند – از طریق کلام و از طریق لمس. آنانی که بیش از همه به ما عشق می‌ورزند، می‌توانند ناخواسته عامل مرگ ما باشند. تاثیرات همه‌گیری برای خانواده‌ها ویرانگر بوده، و بار اندوه،‌ احساس گناه و سوگواری به طور یکسان بر آنها تحمیل نشده است.
آنچه که اثر کلارک و فرانسیس را حفظ می‌کند،‌ الهام‌بخشی همکاران‌شان و شجاعت بیماران‌شان است. فرانسیس فرازهایی از کتاب جان‌برگر در مورد زندگی یک پزشک عمومی با عنوان «مرد خوش شانس» را به اشتراک می‌گذارد. برگر، با مشاهده‌ی مجموعه‌یی از بیماران در یک مطب پزشکی،‌ به این نتیجه رسید که آنچه بیش از همه او را تحت تاثیر قرار داده، “شجاعت و سرسختی روزمره‌ی آنان” بوده و اینکه “ایده‌ی تحمل،‌ به طور بنیادین از شادی مهمتر است.” این کتابهای فوق‌العاده آشکار می‌کنند که الهام‌بخشی این بیماری همه‌گیر،‌ دو وجه داشته است: غرور ما خُرد شده اما یک ظرفیت فوق‌العاده‌ی انسانی برای شجاعت،‌ شهامت و پایداری باقی می‌ماند. کلارک و فرانسیس به طور روزانه آن را در پادشاهی بیماران مشاهده می‌کنند. آنها از آن قلب به دست می‌آورند و از ما نیز می‌خواهند که اینگونه کنیم.

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.