هاتفخبر – نسرین پورهمرنگ – در آوریل سال جاری(2019)، «یوگنی وادالازکین» نویسندهی معروف و معاصر روسیه جایزهی معتبر ادبی «سولژنتسین» را از آن خود کرد. این جایزهی غیردولتی به پاس یک عمر فعالیت ادبی به نویسندگانی اهدا میشود که در کارشان مشکلات زندگی روسی را به گفتهی اهداکنندگان این جایزه «با خلوص اخلاقی نادر و حس تراژیک نشان داده باشند؛ البته باثبات قدم و به طور متوالی در جست و جوی حقیقت.»
هاتفخبر – نسرین پورهمرنگ – در آوریل سال جاری(2019)، «یوگنی وادالازکین» نویسندهی معروف و معاصر روسیه جایزهی معتبر ادبی «سولژنتسین» را از آن خود کرد. این جایزهی غیردولتی به پاس یک عمر فعالیت ادبی به نویسندگانی اهدا میشود که در کارشان مشکلات زندگی روسی را به گفتهی اهداکنندگان این جایزه «با خلوص اخلاقی نادر و حس تراژیک نشان داده باشند؛ البته باثبات قدم و به طور متوالی در جست و جوی حقیقت.» جایزهی «سولژنتسین» در سال 1997 توسط الکساندر سولژنتسین؛ برندهی روسی جایزهی نوبل ادبیات بنا نهاده شد و از سال 1998 هرسال به یکی از نویسندگان روسی اهدا میشود. هدف وی از تاسیس این جایزه این بود که جامعه از نویسندگان شایسته غافل نشود و به افراد تُهی پاداش داده نگردد. همچنین یوگنی وادالازکین در ماه سپتامبر سال جاری توانست با رمان «بریزبن»، جایزهی «کتاب سال روسیه» را از آن خود کند. این جایزه که از سال ۱۹۹۹ اهدا میشود به منظور حمایت از نشر کتاب داخلی و ایجاد علاقه و گرایش به ادبیات مدرن روسیه بنا نهاده شده است. در بیست و یکمین دورهی این جایزه 110 ناشر روسی بیش از 400 مورد از آثار منتشرهی خود را برای دریافت جایزه کاندیدا کردند. ناشران بخش خصوصی، دولتی، موسسههای هنری، دانشگاهها و کتابخانهها، از جمله نهادهایی بودند که در این رقابت شرکت داشتند. وادالازکین پیش از این نیز توانسته بود برای رمان «هوانورد» خود جایزهی کتاب دوم روسیه را از آن خود کند. وی برای رمان « لاوْر» (برگ بو) خود نیز توانست جایزهی بزرگ کتاب روسیه و جایزهی «یاسنایا پالیانا» را دریافت کند. «یوگنی وادالازکین» در 1964 در شهر کییف متولد شد. از سال 1990 فعالیتهای مستمر ادبی خود را در بخش ادبیات کهن روسیه در موسسهی پوشکین آغاز کرد. وی متخصص تاریخ و فرهنگ عامهی روسیه در دورهی قرون وسطی است و این تخصص در رمانهایی که خلق کرده، تاثیرگذار بوده است. با رمان «سالاویوف و لاریونوف» نامش بر سر زبانها افتاد. این اثر وی نامزد جایزهی آندره بیلی و جایزهی بزرگ کتاب روسیه شد.
ازجمله آثار وادالازکین که متاثر از عناصر فکری و فرهنگی قرون وسطی روسیه به نگارش درآمده رمان «لاروس» است. همین کتاب نخستین اثری بود که از این نویسندهی روسی به زبان انگلیسی در دنیای غرب منتشر شد. لاروس داستان یک شفابخش جوان در پایان دورهی قرون وسطی در روسیه در قرن 15 میلادی است؛ زمانی که طاعون و آفت همه جا را فراگرفته بود. شفاگر جوان وقتی نتوانست یکی از نزدیکترین عزیزانش را نجات دهد، خود را در غلبهی گناه و اندوه یافت. لاروس نام و نشان و اموالش را در آن روستای زادگاهش ترک میکند تا به جست و جوی رستگاری و آزادی درآید؛ بدون پول و به تنهایی. اما این یک سفر معمولی نیست؛ سرگردان در سرتاسر اروپای طاعون زده، قدرت شفابخشیاش را به همهی کسانی که نیاز داشتند پیشکش میکرد. طی سالها در کشورهای مختلف سفر کرد و در طی مسیر با نمایشی غنی از رهروان سالک روبهرو میشود، با سارقان مواجه میشود، در یوگسلاوی بدنام میگردد و در دریا غسل طهارت میکند و سرانجام به اورشلیم میرسد تا آنگاه با بزرگترین چالش زندگیاش که قرار است از راه برسد، مواجه شود.
لاروس اثری غنی دربارهی مضامینی ابدی از جمله عشق،ایمان، ایثار و مرگ است؛ از یکی از تحسین شدهترین نویسندگان کشور روسیه. دیگر رمان این نویسنده که بسیار مورد اقبال خوانندگان و منتقدان داخل و خارج روسیه قرار گرفت «هوانورد» است. این اثر در مورد چیزهای باارزشی است که از دست میدهیم و جای خالی آنها هرگز با چیزی پُر نمیشود. داستان از بیدار شدن مردی در تختخواب بیمارستان آغاز میشود. او چشم میگشاید بدون این که هیچ خاطره و ذهنیتی از کیستی خود داشته باشد و یا به یاد بیاورد که چگونه به آنجا رسیده است. تنها اطلاعاتی که پزشک به وی میدهد نام اوست: اینوکنتی پترویچ پلاتونوف. همچنان که خاطرات به آرامی دوباره ظاهر میشوند، پلاتونوف شروع به ساختن تصویری واضح از زندگی سابق خود میکند؛ زمانی که مرد جوانی بود و در آشفتگیهای ابتدای قرن بیستم در جریان انقلاب روسیه و پیامدهای ناگوار آن زندگی میکرد. اما پرسشی که باقی میماند این بود که وی چگونه میتواند حوادث ابتدای قرن بیستم را به یاد بیاورد در حالی که تاریخ قرصهای کنار تخت او سال 1999 را نشان میداد؟! انتقال زمانی در این اثر هدف نویسنده نبوده است، اگرچه وی از فُرم رمان تخیلی استفاده میکند، اما بیان محتوای مهم برای وی از اهمیت برخوردار است. وادالازکین در گفت و گو با روزنامهی آرمان (چاپ ایران) در این باره چنین میگوید: « من میخواهم انسانی را نشان بدهم که از زمان خود محروم شده است، من علاقهی چندانی به انتقال وی از یک زمان دیگر به زمان جدید ندارم، من به محرومشدن وی از زمان خود علاقهمند هستم. این واقعاً درام بزرگی برای انسان است، زیرا او از اطرافیان خود محروم میشود، از دنیایی که به آن عادت کرده و به یک فرد غریبه تبدیل میشود و او سر از دنیایی جدید و غریبه درمیآورد. رمان من تا حدی در مورد اندوه باورنکردنی این فرد است.» نویسنده تلاش میکند تا نشان دهد افراد نُسخهی دومی ندارند، جایگزین ندارند و در عالم هستی تکرار نخواهند شد. اگر چیزی را از دست دهیم برای همیشه از دست دادهایم و هیچ چیز نمیتواند فقدان عزیزان از دست رفته را جبران نماید. «هوانورد» آن گونه که نویسنده خود میگوید رمان ابدیت است. در ابدیت سخن از جاودانگی است، روزهای هفته پشت سر هم میآیند و میروند، بدون این که تاریخی برای آنها ذکر شود، سپس حوادث در بینامی و بیزمانی رها میشوند، به گفتهی نویسنده، تاریخ زمان خطی است درحالی که ابدیت زمان بسته است. ماهیت در «ابدیت» است که حفظ میشود و از دوران موقت به تدریج به دوران ابدیت میپیوندد. «هوانورد» اکتشافی است از دل تاریخ و خاطره، شخصیت اصلی داستان از اردوگاههای کارگری بلشویکی به دنیای مدرن منتقل میشود. تقلاهای پلاتونوف برای غلبه بر سرگردانیهایش است، برای اتصال زندگی گذشتهی تراژیک با زمان حاضر نامعلوم وی طی همهی این سالهای دور از هم است. وادالازکین وقایع بزرگ تاریخی را «شخصیسازی» میکند؛ جنگ، فجایع تاریخی و طبیعی، انقلابها و… به این معنا که تاثیرگذاری و انعکاس آنها را در زندگی فردی و خانوادگی افراد جست و جو میکند. به نظر وی تجربیات افراد «تاریخ کوچک» است که در دل «تاریخ بزرگ» محو میشود، اگرچه ماهیت تاریخ بزرگ؛ انتزاعی است از همین تجربههای فردی. از اینروست که نویسنده خود را بسیار پایبند میداند که به جزییات بپردازد: سُرفهی مادر بزرگ، پرت شدن چاقو در آشپزخانه، بوی غذای سرخ شده، دود سیگار پدر، بوی صنوبرها در یک روز گرم و آفتابی، صرف چای پشت میز در ویلا، به گوش رسیدن موسیقی از پنجرهی همسایه و … این موارد شاید در وهلهی نخست زیادهروی در پرداختن به جزییات به نظر رسد و به نوعی آسیب کار محسوب شود. اما اینها همه چیزهایی است که به واقع جریان زندگی را تشکیل میدهند؛ اینها واقعیتهای جهانی هستند. از همین روست که مسافر زمان این رمان در پاسخ به یک روزنامهنگار که به او میگوید؛ من مدام سعی میکنم شما را به وقایع تاریخی بکشانم، اما شما مُدام از بو و صدا صحبت میکنید، بیان میدارد: یک نمایش تاریخی، همه کس را به گروگان وقایع بزرگ اجتماعی تبدیل میسازد و من چیزها را بهگونهیی متفاوت مینگرم، دقیقا برعکس. قهرمان داستان پیش از انتقال به عصر مُدرن، تجربهی اردوگاههای کار بلشویکها را از سرگذرانده است. در جهنم سولووتسکی مردم از آنچه انسانی بود محروم میشدند، بلشویکها خاطرات تمدن را از میان بردند، اما رابینسون کروزوی (شخصیت داستانی مورد علاقهی پلاتونوف) کسی بود که توانست تمدن را از هیچ بنا کند.حالا او نیز درصدد است تا کاری مُشابه قهرمان مورد علاقهی خود انجام دهد. وی دریافته بود که عشق قدیمیاش – آناستاسیا- هنوز درقید حیات است؛ پیر و بیمار و زمینگیر و دچار زوال عقل. به مراقبت از او میپردازد، به شست و شویش می پردازد و برای نخستین بار او را لمس میکند. نوهی دختریاش «ناستیا» به او کمک میکند. پلاتونوف عاشق ناستیا میشود، اما تابویی پیرامون آنها وجود دارد؛ ناستیا همان اندازه که نوهی عشق سابقش است، نوهی خود او نیز هست. آنها یکدیگر را دوست دارند اما پیوندی برقرار نمیشود… سخن پایانی یوگنی وادالازکین یکی از نمونههای مثال زدنی ادبیات معاصر روسیه است؛ ادبیاتی که همچنان وامدار دوران طلایی ادبیات روسیه است و به این وامداری نیز مباهات میکند اما میکوشد در نهایت آنچه ارایه میدهد حاصل نگاهی تازه از دریچهیی نوگشوده باشد. همچنان که نویسندهی «هوانورد» ضمن اذعان به تاثیرپذیری از داستایفسکی، تولستوی، گوگول، ناباکوف، لسکوف، پلاتونوف، بولگاکف و نویسندگان خارجی مانند چارلزدیکنز و توماسمان، اشاره میکند، تاکید مینماید که تاثیرپذیری وی نوعی تاثیر سبکی نبوده است و میگوید: «من به دیدگاه آنها به جهان علاقه دارم و آن را در نظر میگیرم و دیدگاه خود نسبت به جهان را تشکیل میدهم. تمامی این تاثیرات در درون من ریخته میشوند و یک چیز جدیدی متولد میشود، آن چیزی که شما آن را نویسنده «یوگنی وادالازکین» مینامید.»(در گفت و گو با روزنامهی آرمان) نویسنده میداند همهی آنچه که امروز با آن میزید و در زندگی روزمره خود و هموطنانش تجربه میکنند خط سیری است که دستکم از یک قرن پیش به اینسو تداوم داشته است. اما وادالازکین نمیخواهد وارد این خط سیر شود، چون اگر ورود پیدا کند ناگزیر میشود در هربخش از این مسیر طولانی جایگاه خود را مشخص نماید؛ جایگاهی که میتواند مطلوب عدهیی نباشد و او را دچار چالش سازد. او در دورهیی زندگی میکند که تعارض دیدگاهها دربارهی گذشتهی تاریخی سرزمینش فراوان است و جبهه گرفتن در مقابل هریک از این تعارضها میتواند او و آثارش را دچار حاشیههایی سازد که هیچگاه مطلوب و مورد نظر نویسنده نبوده است، از اینرو وی معتقد است که سوزن زدن به دیگران کار ادبیات نیست و قدرت ادبیات در چیزهای دیگری نهفته است. به قول ناباکوف که زمانی میگفت: «در رمانهای خود به سوزنپراکنی نپردازید، بعداً هیچکس این سوزنها را جمع نخواهد کرد.»
نویسندهی «هوانورد» میداند که دستکم از یک قرن پیش به اینسو، روسیه در جایگاه تاریخیاش اندیشههای بزرگی را درسر پرورانده و پیگیری همین اندیشهها در گذار جریانات تاریخی، به واقعیتهایی انجامیده که هیچگاه در ابتدا نه تصوری بر آنها میرفته و نه در انتظارش کسی قامت افراشته بود. وادالازکین میداند که گُریز از گذشته امکانپذیر نیست، اما به همان اندازه درنگ کردن در توقفگاههای متروک گذشته نیز جایز نیست، همانقدر زمان جدید، زمانی نوین و از آن امروزیان است که آدمهای کنونی آدمهایی جدید و منحصر بهفرد؛ هرچند که از نوادگان نسل گذشته باشند. یوگنی وادالازکین میکوشد تا مبنایی جدید برای باهم بودن و اتحاد همهی مردم کشورش و چه بسا فراتر از سرزمینش بیابد؛ این مبنای وحدتبخش را نه در رنگ، نژاد، زبان، دین و طبقه که در «عشق»، «وفاداری» و «کمک به دیگران» جست و جو میکند. ازهمین روی وی میگوید که من تلاش میکنم تا در مورد چیزهای مشترک بشری مطلب بنویسم چرا که در همه جای دنیا قابل درک و پذیرش است. زمان، عشق، دوستی و مرگ هر اندازه هم که حقایقی پیش پا افتاده باشند که از فرط تکرار مستعمل به نظر میرسند اما درهرحال به عنوان حقیقت در ابدیت زمان باقی خواهند ماند. اگرچه آنچه در لابهلای ورقهای تاریخ دنیا مکتوب خواهد شد جنگ ها، سیاستمداران، انقلابها و … خواهد بود اما مردمان سرزمینها این فجایع و حوادث را از طریق حوادث روزمره و شخصی زندگیشان تجربه خواهند کرد و وادالازکین میخواهد یادآوری کند که در این روزمرگیها، عشق و نوعدوستی را از یاد نبریم. شاید این دیدگاه کمی محافظهکارانه به نظر برسد و خیال سیاستمداران را آسودهتر نماید، اما اگر مدام این تلنگر را به خود بزنیم که «آینده اکنون است»، آنگاه ارزش عشق و دوستی و لذت بردن از جزییات زندگی را نیز خواهیم دانست.
—————————————– پانوشت: به علاقمندان ادبیات معاصر روسیه میتوان این نوید را داد که رمان «بریزبن» وادالازکین به زودی با ترجمهی نرگس سنایی به وسیلهی نشر نو منتشر خواهد شد، به اضافهی آنکه رمان «هوانورد» وی پیشتر با ترجمهی زینب بونسی و به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده بود.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.