کد خبر : 21442
تاریخ انتشار : جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۶

بغضی که «لبخند» نشد!

بغضی که «لبخند» نشد!

هاتف‌خبر – سیدحسین ضیابری سیدین – شاید این روزها اگر خوب به دور و اطرافمان نگاه کنیم صحنه‌هایی واقعاً ناراحت‌کننده و تاثربرانگیز را مشاهده نماییم که روح و روان هر فرد از افراد جامعه را می‌تواند آزار دهد.

   هاتف‌خبر – سیدحسین ضیابری سیدین – شاید این روزها اگر خوب به دور و اطرافمان نگاه کنیم صحنه‌هایی واقعاً ناراحت‌کننده و تاثربرانگیز را مشاهده نماییم که روح و روان هر فرد از افراد جامعه را می‌تواند آزار دهد.
دیدن کودکان کار که با گلفروشی، فال حافظ، دستمال کاغدی، فروش قرآنهای جیبی، دعا و… سر هر چهارراه جلو ماشینها و رهگذران را می‌گیرند، پیرمردی که آدامس یا بادکنک می‌فروشد، تکثیر و گسترش فعالیتهای دستفروشی، پیرزنی که محصولات باغی یا سبزیجات خود را عرضه می‌کند و یا نوجوان و جوانی که شیشه‌ی ماشینها را پاک می‌کند و… صحنه‌هایی نیست که بتوان به راحتی از کنار آنها گذشت و یا از ذهن خود پاک کرد. تا چندین روز ذهن ‌ما بدون شک درگیر این صحنه‌ها خواهد بود و حتی در گفتارمان با دیگران آنها را بازتولید می‌کنیم.
شاید یکی از دلایلی که این روزها صحنه‌های گفته شده بیشتر به چشم می‌آید، نگرانی اصلی جامعه درباره‌ی تحریمها، افزایش فشار اقتصادی به گروه‌ها و قشرهای کم‌درآمد جامعه و افزایش موج بیسابقه‌ی فاصله‌ی طبقاتی باشد.
برخی از کارشناسان اقتصادی می‌گویند که فاصله‌ی طبقاتی در دوره‌ی بازگشت تحریمهای آمریکا خیلی بیشتر از دوره‌ی پیشین تحریمهای ایران شده و اثرات مخرب خود را در جامعه‌ی ایرانی پدید آورده است.
نگرانیهایی که این فاصله‌ی طبقاتی در جامعه پدید آورده است؛ می‌تواند تاثیرات درازمدت هم داشته باشد و آثار آن حتی تا سالهای سال در جامعه‌ی ما باقی بماند.
یکی از کارشناسان شناخته شده‌ی اقتصادی در این باره می‌گوید هم‌اکنون دو دهک به دهکهای فقیر جامعه اضافه شده و طبقه‌ی متوسط از شش دهک به چهار دهک تقلیل یافته آن هم در شرایطی که درآمد آنها نصف شده است. به عنوان مثال امروز شاهد هستیم که توزیع درآمد در دهکهای جامعه به نسبت دهه‌های اخیر تغییر کرده است. یعنی قبلاً دو دهک ضعیف، شش دهک متوسط و دو دهک ثروتمند در جامعه داشتیم اما آلان این شرایط تغییر کرده و دو دهک فقیر، گسترش یافته و تبدیل به چهار دهک فقیر شده ‌است و شش دهک متوسط هم به چهار دهک تقلیل یافته و آن هم در شرایطی که درآمد آنها نصف شده و دو دهک پردرآمد نیز کماکان در جای خود قرار دارند.
یکی از نشانه‌های زیاد شدن فاصله‌ی طبقاتی، افزایش هزینه‌های زندگی افراد کم‌درآمد به نسبت هزینه‌های زندگی ثروتمندان جامعه است. خانواده‌های کم‌درآمد، بیشتر درآمد خود را صرف فعالیتهای ضروری زندگی همچون اجاره‌ی مسکن یا خرید خوراک می‌کنند و پول بسیار کمی را برای خرید دیگر وسایل هزینه‌ می‌نمایند و در نهایت این می‌شود که قشرهایی از جامعه که درآمد بسیار کمی دارند به کارهایی می‌پردازند که نیاز به سرمایه نداشته باشد. جمع کردن مواد بازیافتی از زباله‌ها کاری است که این روزها در جامعه‌ی ما کم‌کم دارد به عنوان یک شغل مطرح و نهادینه می‌شود، هر چند این کار می‌تواند تاثیراتی مثبت در اقتصاد جامعه با بازیافت مواد تبدیل شدنی داشته باشد و اصولاً بازیافت مواد دورریختنی کاری ارزشمند و مفید است اما گرایش بسیاری از جوانان به این کار نشان می‌دهد که اقتصاد و معیشت خانواده‌ها چقدر نامناسب، نامطلوب و بیمار است که مجبور هستند به چنین کارهایی گرایش یابند.
هیچ مقام مسوول دولتی یا حکومتی هم تا کنون نیامده در باره‌ی وضعیت اسفناک افراد کم‌درآمد جامعه اظهار نظر نکرده و یا دستکم نیامده بگوید برای این افراد برنامه و طرحی برای حل این معضل دارند.
جامعه به حال خود رها شده و مسوولان هم به طور متناوب می‌آیند و از مقاومت مردم سخن می‌گویند و آنها را به نخوردن مرغ، گوشت، شیر، کره و… تشویق می‌کنند.
به هر حال چه مسوولان بپذیرند و چه نپذیرند واقعیت جامعه‌ی امروز ما این است که فاصله‌ی طبقاتی بیداد می‌کند.
خانواده‌هایی هستند که ماشینهای میلیاردی دارند، برای حیوان خانگی خود میلیونها تومان خرج می‌کنند، خانه‌های به اصطلاح لاکچری دارند و همواره به تفریح و خوشگذرانی می‌پردازند و در سوی مخالف خانواده‌هایی هم هستند که از نداری بیش از حد سقف بالای سرشان – به شرطی که سقفی داشته باشند – چکه می‌کند، غذای آنها نان و پنیر است، درآمدچندانی ندارند، یارانه‌ی دولتی برایشان حکم یک هدیه‌ی بزرگ را دارد و به زور شب را به صبح و صبح را به شب می‌رسانند و به هیچ عنوان تفریح و گردش و مسافرتی هم ندارند.
نمی‌توان این همه فاصله‌ی طبقاتی را دید و راحت نشست. نمی‌توان این بی‌عدالتی را لمس کرد و با خیال راحت سر روی بالش گذاشت.
شرایطی را که مردم ایران در حال تجربه‌ی آن هستند بیش از پیش برای آنها نگران‌کننده، اضطراب‌آور و بغض‌آلود است. در چنین شرایطی دیدن شومن‌های میلیاردی صدا و سیما با برنامه‌های کپی‌برداری شده از ماهواره‌ها هم نمی‌تواند «بغضی» را که در گلوی هر فرد ایرانی باقی مانده است به «لبخند» تبدیل کند.
مسوولان باید درک کنند که حتماً برای این وضعیت بحرانی برنامه نیاز است. بدون برنامه‌ریزی برای از بین بردن این همه بی‌عدالتی و این فاصله‌ی عظیم و گسل طبقاتی، جامعه به فروپاشی خواهد رسید.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.