*محمدابراهیم – خلیلی شهردار پیشین رشت مدیران در حوزه کاری خود همواره با دو موًلفه اثربخش و تاثیر گذار در تصمیم گیری و انتخاب روبرو هستند: ۱-مسئله(problem) ؟ ۲-راه حل(solution) ؟ بنا بر باور صاحبنظران، اصل تصمیمگیری برخاسته از فرهنگی است که تصمیمگیرنده تحت تاثیر آن قرار دارد. بنا بر این به استناد فرهنگی که
*محمدابراهیم – خلیلی شهردار پیشین رشت مدیران در حوزه کاری خود همواره با دو موًلفه اثربخش و تاثیر گذار در تصمیم گیری و انتخاب روبرو هستند: ۱-مسئله(problem) ؟ ۲-راه حل(solution) ؟ بنا بر باور صاحبنظران، اصل تصمیمگیری برخاسته از فرهنگی است که تصمیمگیرنده تحت تاثیر آن قرار دارد. بنا بر این به استناد فرهنگی که تصمیمگیرنده از آن تبعیت میکند، شرایط موجود، داشتهها و سپس پیشفرضها و عوامل موثر بر تصمیمگیری، نظیر زمان و مکان، هر کدام در فرآیند تصمیمگیری و انتخاب مدیران، نقشی تعیینکننده را ایفا میکنند.
مدیران قطعاً میدانند که برای مسئلهای که در میدان مدیریت آنان وجود دارد و مسیر را برای پیمودن صحیح آن، برای مدیر با موانعی مواجه ساخته، اگر تصمیم مقتضی را در زمان مناسب اتخاذ نکنند و راه حل شایسته را در نیابند، در یک بازه زمانی نه چندان طولانی، با مخاطرات زیانبازی در عرصه مدیریت خود و سازمان اشان رو در رو خواهند شد. مدیران واقفند که راه حل مناسب و بهینه، از نظر کمی و کیفی میتواند منافع و مصالح سازمان و مخاطبانش را به نحوی که مقبول عامه باشد تا حدود زیادی تامین نماید، و در فرآیند اقدامات مدیریتی، که آنان اعمال میکنند، فضایی از رشد و توسعه و خدمات را بهجامعه مخاطب(شهروندان) ارائه داده و کارسازی کند. اما در شرایطی که محیط فعالیت مدیران شامل عدم اطمینان(uncertain environment) و تزلزل و بیثباتی باشد، عدم دقت در شناخت درست مسئله، اتخاذ راه حلهای هدفمند و ارزش مدار را، بغرنج و در هالهای از شک و تردید و نهایتاً شکست خورده قرار میدهد و باعث بروز مسائل جدیدتر، افزون بر آن چه که تا کنون بوده، میشود و اشتباهات تخصیصی اساسیتر را رقم میزند. آن چنانکه مسائل پیش روی مدیران، روز به روز افزایش مییابد و سنگینی بیشتری را بر دوش مدیران و سازمان مربوطه، و در آخر برای مردم ایجاد میکند. تا آن جا که احساس عدم توانایی در انجام وظایف مدیریتی، گریبان آنها را اساسیتر و محکمتر از گذشته میفشارد. هر چند که مدیران معمولاً سعی میکنند تا آن فشار وارده و نتیجه نا امیدکننده به دست آمده را، حداقل در ظاهر نشان ندهند. چرا که آنان همواره دوست دارند که مدیرانی موفق جلوه نمایند. و ایرادی بر نحوه مدیریت آنان از طرف برخی از مردم وارد نشود. در صورتی که بدیهی است که منابع تعیینکنندهای چون نظریههای شخصی، امورعدیده اجتماعی و عناصر سازنده ساختاری، عملکرد مدیران را در شناخت مسئله و انتخاب راه حل، تحت نفوذ و سیطره خود دارد و در شرایط عدم توجه و دقت کافی، پیامدهایی را ایجاد میکند که متاسفانه بنیانهایی مهم از اجتماع را، مانند اصل اعتماد و اطمینان، در حوزه باور پذیری مخاطبان در جامعه نسبت به مدیران منتخب، به هم ریخته و گسسته میکند. مصداق روشنی که امروزه با کمال تاسف در بسیاری از جایگاههای مدیریتی، شاهد ان هستیم. اشتباهی اساسی که اغلب در حوزه کاری مدیران ملاحظه میشود عبارت از آن است که برخی از مدیران شاید اینطور میاندیشند که با مسامحه و وقت گذرانی بیشتر(که البته چنین نگرشی دارای دلایلی متعدد است که باید در جای خود به آن پرداخت) و با چشمپوشی و عدم پرداخت به موقع به راه حل آن و در اسرع وقت، احتمالاً مشکلات و مسائل پیش روی، با گذر زمان به خودی خود و معجزهآسا مرتفع خواهند شد. در حالی که بدون تردید، تاکنون هیچ مدیری نتوانسته است که با میخ شعار و وعده، ژله مسئله و مشکل را به دیوار محکم رفع و حل آن، به درستی سنجاق نماید.بلکه با استمرار آن(شعار و وعده)، مشکلات آزاردهنده دیگری را نیز برای مخاطبانش فراهم کرده است! مدیران اگر قصد دارند تا عهد پذیرفته شده را به نحو احسن به سرانجام خوش برسانند، باید در تشخیص مسئله و تعیین راه حل مناسب گامهای جدیتری را بردارند، زیرا واگذاری مسئولیت به افراد از هر طریقی که صورت گرفته باشد(مانند رای گیری)، قطعاً برای مزاح صورت نگرفته است و معنای داشتن جایگاه قانونی، به هیچوجه، حاوی این تضمین نیست که آنان همواره از حمایت همه جانبه جامعه مخاطب در جامعه و سازمان برخوردار خواهند بود! در مسیر پر پیچ و خم مدیریت کردن، کارآمدی مدیران را در شناخت مسئله و انتخاب راه حلهای مناسب برای رفع آنها میتوان مشاهده کرد. این ویژگی هم قطعاً حاصل فرهنگی است که مدیر تصمیمگیر تحت تاثیر آن به باور مفید بودن و مدیر موفق بودن رسیده و قادر است که به نتایج بهرهورانه آن نیز دست یابد. مدیران کارآمد و اثرگذار باید از انگیزههای کافی و مهمتری برای خدمتگزار بودن بهرهمند باشند تا بتوانند خواستهها و نیازهای مردم را در حوزه کاری خود صمیمانه و البته حرفهای، شناخته و تامین نمایند. در غیر این صورت، یعنی عدم توانمندی در شناخت مسئله و تعیین و ارائه راه حل، بهتر این است که روشی دیگر را در دوره مدیریتی خود بکار گیرند که حداقل بر مسائل و مشکلات موجود، در حوزه مدیریتی خود و در سازمان ذیربط و مهمتر از آنها بر دوش مردم، بیش از آنچه که تا کنون بوده، هزینههایی گزافتر را نیفزایند!
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.