هاتفخبر – نسرین پورهمرنگ – در نوروز ۹۷ نیز به مانند سالها و ماههای گذشته، استانهای شمالی گیلان و مازندران رکوردار ورود مسافر و گردشگر بودهاند. طبق آمار منتشر شده به نقل از خبرگزاریها، در نوروز ۹۷ مازندران از 15 میلیون مسافر میزبانی کرد و رتبه ی نخست را در زمینهی ورود گردشگر به دست اورد که از افزایش ۳۱ درصدی نسبت به سال گذشته برخوردار بود و طی همین مدت استان گیلان با ورود نزدیک به ۹ میلیون گردشگر، رتبه ی دوم را از آن خود نمود که افزایش ۲۶ درصدی نسبت به مدت مشابه سال پیش نشان میدهد.
هاتفخبر – نسرین پورهمرنگ – در نوروز ۹۷ نیز به مانند سالها و ماههای گذشته، استانهای شمالی گیلان و مازندران رکوردار ورود مسافر و گردشگر بودهاند. طبق آمار منتشر شده به نقل از خبرگزاریها، در نوروز ۹۷ مازندران از 15 میلیون مسافر میزبانی کرد و رتبه ی نخست را در زمینهی ورود گردشگر به دست اورد که از افزایش ۳۱ درصدی نسبت به سال گذشته برخوردار بود و طی همین مدت استان گیلان با ورود نزدیک به ۹ میلیون گردشگر، رتبه ی دوم را از آن خود نمود که افزایش ۲۶ درصدی نسبت به مدت مشابه سال پیش نشان میدهد. اینک گذراندن تعطیلات و زنگ تفریح در شهرهای شمالی ایران، به امری رایج برای ساکنان سایر استانها و به ویژه پایتختنشینان گریزان از شهر و دیار خود تبدیل شده است. جادهها و مسیرهای منتهی به استانهای شمالی، آخر هفته ها و روزهای تعطیل، که مقدارشان نیز در کشور ما کم نیست، مملو از اتومبیل هایی است که سرنشینان شان برای رسیدن به نقاط خوش اب و هوای مناطق شمالی از یکدیگر سبقت میجویند و در این سبقت گرفتنها، کمترین اهمیتی نمیدهند که به همان طبیعتی که برای لذت بردن از آن روانهی استان های شمالی شدهاند، چه اسیبهایی وارد میسازند. بهرهگیری از مواهب طبیعی شهرهای شمالی فقط بخشی از پدیدهی مسافرتها و گردشگریهای انبوه به این نقاط را توجیه میکند. فقدان مراکز و امکانات تفریحی در بسیاری از شهرهای ایران و رویکرد امنیتی و ایدئولوژیک نسبت به بسیاری از صنایع و موقعیتهای تفریحی؛ که در سایر کشورها امری رایج تلقی می شود، به نوبه ی خود بر شدت هجوم جمعیتی که دنبال گذران اوقات فراغت خود هستند به سمت شهرهای شمالی میافزاید. گشایش مسیرها و جادههای جدید و گسترش امکانات حمل نقل بر سرعت دسترسی به نقاط خوش و آب و هوای شمالی افزوده است. هجوم گردشگران انبوه بهویژه در روزهای تعطیل سال به شهرهای شمالی بۀ قدری زیاد است که بسیاری از ساکنان بومی ترجیح میدهند در چنین روزهایی ناگزیر در خانههای خود بمانند تا از دردسرهای ناشی از هجوم مسافران درامان بمانند. بماند که بسیاری از این مسافران با خرید و یا ساخت ویلا در زمینهای شالیزاری، حریم کوه، جنگل و مرتع، به ساکنان و صاحبان تازهواردی تبدیل شدهاند که سبک زندگی و هویت بومی مردمان محلی را سخت به چالش و سُخره گرفته اند. دهها میلیون نفر هرسال به استانهای شمالی گیلان و مازندران از نقاط مختلف کشور سفر میکنند و مسئولان و بهویژه مدیران محلی، این آمار و ارقام بالا را با افتخار جزو موفقیتهای خود در راستای جذب گردشگر و متعاقب آن اشتغالزایی توصیف میکنند. اما ایا اینکه درآمد حاصل از ورود این گردشگران از توزیعی نرمال در جامعهی مقصد گردشگری برخوردار است یا خیر و سرمایه گذاران غیربومی چه میزان از این سودها را به جیب خود روانه می کنند، و این که در ازای ایجاد مشاغل خدماتی گردشگری چه میزان مشاغل بومی و محلی خودکفا و هویتمند بهواسطهی رها کردن مشاغل کشاوری، دامداری و صنایع دستی از میان رفته است، پرسشهایی است که کسی بهویژه مسئولان محترم هیچگاه به آنها پاسخ نداده و نمی دهند. و اینکه ایا درازای نابودی کوه و جنگل و مرتع که می توانستند زمینههای توسعهی پایدار را فراهم سازند، آیا ایجاد تعدادی مشاغل طفیلی و ناپایدار خدمات گردشگری، ارزش اینهمه در بوق و کرنا دمیدن را دارد؟ اما آنچه بدیهی است این که، تغییر کاربری زمینهای شالی و جنگلهای شمال و هجوم انبوه سازان و تخریب و تغییر ریستبوم مناطق شمالی کشور بدون همراهی و سیاستگذاری صاحبان قدرت و مسئولیت در قوای مختلف امکانپذیر نیست و اجرای طرحهای نامعتبر و چهبسا اجرای ناقص و ناکارآمد بسیاری از طرحهای بهظاهر مطلوب و سازنده، نقش اصلی در بحرانهای زیستمحیطی و در آیندهی نه چندان دور اجتماعی و فرهنگی در مناطق شمای کشور داشته و خواهند داشت.
راههایی که به بهای نابودی طبیعت و زیست بوم ساکنان محلی گشوده میشوند • آزادراه تهران – شمال یکی از پروژههای بزرگ راه سازی در کشور است که در مسیر استانهای تهران، البرز و مازندران درحال احداث است و تهران را به غرب استان مازندران در چالوس متصل میسازد. طول این آزادراه ۱۲۱ کیلومتر است و از سال ۱۳۷۵ در اولویت طرحهای عمرانی دولتهای مختلف بوده است. این آزادراه بخشی از «آزادراه سراسری شمال-جنوب» است که کوتاهترین مسیر ارتباطیِ دریای خزر با خلیج فارس میباشد.بخش دیگری از این کریدور سراسری، آزادراه قزوین- رشت است که شهرهای قزوین و رشت را به یکدیگر متصل میسازد. اما مهمترین چالشی که ساخت این آزادراه ایجاد کرده است، چالش های زیست محیطی آن است. بنا به ارزیابی درست بسیاری از کارشناسان محیط ریست آزاد راه تهران – شمال، پروژه ای برای بیابانی شدن شمال ایران است، طرحی که تا کنون جز هزینه های میلیاردی هیچ منفعتی برای کشور به دنبال نداشته است. خبرگزاری مهر دربارهی آسیبهای زیست محیطی این پروژه نوشت: « به گفته کارشناسان محیط زیست مطالعات جامع ارزیابی زیست محیطی در طول مسیر آزاد راه هیچگاه به درستی انجام نشد. همچنین بررسی آثار و پیامدهای زیست محیطی حاصل از عملیات راهسازی و ارائه پیشنهاد جهت کاهش اثرات منفی و بررسی میزان حجم خاکبرداری و خاکریزی، فرسایش، رسوب، پایداری شیب ها و ترانشه ها، کنترل ارتعاش وآلودگی صوتی، تهویه داخل تونلها، تصفیه آب فاضلاب، زیبا سازی مناظر و چشم اندازهای طبیعی بر خلاف آنچه در برنامه گنجانده شده بود هرگز عملیاتی نشد.» همچنین به گزارش ایرنا، در هفتم آبانماه ۹۶ قائم مقام سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، احداث آزادراه تهران – شمال را برای منابع طبیعی و محیط زیست خسارت زا برشمرد و گفت: این پروژه فاقد هرگونه ارزیابی زیست محیطی است. به نوشتهی این خبرگزاری و به گفتهی این مقام مسئول « پروژه هایی همچون احداث جاده های متعدد، انتقال لوله های گاز، ایجاد برق های فشار قوی و معادن می تواند خسارات جبران ناپذیری را برای منابع طبیعی و حیات وحش ایجاد کند.» به گفتهی ناصر مقدسی «متاسفانه اکثر پروژه های عمرانی بدون داشتن گزارش های ارزیابی زیست محیطی کلید خورده و اجرایی می شوند که سازمان جنگل ها مراتع و آبخیزداری را به عنوان متولی حفظ و صیانت از منابع طبیعی در مقابل عمل انجام شده، قرار می دهند.» به گفتهی قائم مقام سازمان جنگل ها و مراتع «در حال حاضر سازمان ما با مشکل اجرای آزادراه تهران – شمال مواجه است و تاکنون بخش زیادی از منابع طبیعی شمال کشور تخریب شده است.» آزادراه تهران – شمال که از سال 1379 کلید خورد، پس از 17 سال فاز اول ان در دولت یازدهم بیش از 85 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است همچنین فاز دوم این آزادراه نیز به طول 22 کیلومتر با حضور معاون اول رئیس جمهوری عملیات اجرایی آن توسط پیمانکاران ایرانی آغاز شده به طوری که ساخت ابنیه و پل های آن در دست اجراست و از حفر تونل 6500 متری البرز تنها 1300 متر باقیمانده است. • طرح متروی تهران – آمل در حالی جزو وظایف لازمالاجرای وزارت راه و شهرسازی قرار گرفته است که برخی کارشناسان میگویند این طرح در معاونت برنامهریزى و اقتصاد حملونقل وزارت راه مطالعه شد و مطالعات حاکى از عدم توجیه طرح بود و با وجود اینکه طرح مذکور از سوی این وزراتخانه براى اخذ مجوز ماده ٢١٥ ارسال نشد اما در پیوست یک قانون بودجه درج شد. به گزارش تیننیوز، به نقل از مجریان طرح چنانچه محل اسکان تعداد زیادی از خانوادههای تهرانی سواحل زیبای شمال و محل کار آنها تهران شود، در آن صورت میتوان انتظار داشت روزانه حدود 5 هزار نفر در این مسیر تردد کنند که در آن صورت سرمایهگذاری انجامشده بسیار پرسود خواهد بود و سرمایهگذاری در مدت کمتر از پنج سال بازخواهد گشت. اما منتقدان طرح میگویند این مسیر«پاره خطی» خواهد بود بدون اتصال به شبکهی ریلی که علاوه بر نداشتن توجیه اقتصادی از لحاظ فنی هم توجیه پذیر نمیباشد. طول مسیر این مترو از تهران، رودهن، آبعلی و آمل حدود ۱۴۰ کیلومتر است که بین ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر آن تونلهایی در زیر کوهها و پلهای بزرگ است و برآورد اولیهی هزینه اجرای این پروژه نیز بین یک تا ۱٬۵ میلیارد یورو است که اغلب کارشناسان آن را نادرست و بسیار بیشتر از این رقم میدانند. خبرگزاری فارس در گزارشی که در ۱۸ ابان ماه ۹۳ با عنوان « احداث متروی تهران آمل و کشاورزانی که دغدغه حفظ اراضیشان را دارند» نوشت: « جمعی از کشاورزان آملی در محل پروژه متروی تهران به آمل اعتراض خود را نسبت به تصاحب اراضیشان برای اجرای پروژه عنوان کردند.» درحالی نمایندهی مردم آمل در مجلس به همراه معاون استاندار و فرماندار ویژه، دادستان و رئیس دادگستری شهرستان آمل، معاون فرماندار آمل و جمعی از روسای این شهرستان برای بازدید و رسیدگی به اجرای پروژه به محل کارگاه آمده بودند که کشاورزان تجمع کننده مدعی بودند« دولت با اجرای پروژه متروی تهران آمل بسیاری از اراضی آنها را تخریب و به تصاحب خود در میآورند.» به نوشتهی خبرگزاری فارس «برخی از کشاورزان این منطقه با اعلام اینکه بیش از یک قرن به صورت اجدادی در این منطقه مشغول زراعت و کشاورزی هستند، اعلام کردند: با مطرح شدن ایجاد متروی تهران به شمال مسئولان تازه به فکر سند یا اجارهنامه از کشاورزان هستند. این کشاورزان عنوان کردند: اجرای این پروژه برای شهر ما بسیار مفید است اما دلیلی برای نابودی زمینهای کشاورزی منطقه وجود ندارد و نباید برنامهای در دستور کار قرار گیرد که از زمینهای اجدامان اخراج شویم.» • راه آهن قزوین- رشت نیز یکی دیگر از پروژههای ریلی کشور است که به نوبه ی خود میتواند تاثیرات تخریبی زیستمحیطی در منطقهی گیلان به همراه داشته باشد. در پژوهشی که به بررسی اثرات احداث این پروژه بر منطقهی منجیل انجام شده با توجه به شرایط اقلیمی و منطقه ای به لحاظ وجود دریاچه سفید رود و سایت نیروگاه بادی و همینطور وجود چشم انداز های زیبای این شهر، نتیجهگیری شده که احداث راه آهن سبب تغییرات زیست محیطیگستردهیی در منطقه شده است که میتوان به آلودگی های هوا وآلودگی آب دریاچه ،از بین بردن پوشش گیاهی (گیاهان مرتعی ، درختان زیتون و کاج )و جانوری ( گونه آبزی )،از بین بردن تاسیسات تفرجی این ناحیه در مراحل احداث آن اشاره کرد. • (رضایی کلج, سمانه و حسن کریم زادگان، ۱۳۹۳، بررسی اثرات زیست محیطی احداث راه آهن قزوین –رشت (مطالعه موردی منطقه منجیل )، هفتمین همایش ملی و نمایشگاه تخصصی مهندسی محیط زیست، تهران، دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران،)
• راه آهن رشت به ساری نیز قرار است در مسیری به طول 365 کیلومتر ساخته شود که 265 کیلومتر آن در استان مازندران می باشد. با ساخت راه آهن رشت به ساری راه آهن قزوین به رشت و آستارا تکمیل می شود . اگرچه مسیرهای راه اهن، زیربنای توسعه ی همه جانبه و متوازن است، اما به هرحال نمیتوان انکار کرد بخش هایی از محیط زیست منطقه متاثر از این سیستمهای گسترده ی حمل و نقل قرار میگیرد. تخریب گسترده ی محیط زیست فقط یک روی سکه ی طرح ها و پروژههای به اصطلاح عمرانی و گردشگری در ایران است. جانمایی طرحها، تصویب و تخصیص بودجه و نفع برندگان واقعی و پشتپرده، خود داستان مفصل دیگری است که در این گفتار نمیگنجد.
داستان تخریب محیط زیست سر دراز دارد اما ابعاد تخریب محیط زیست در استان های شمالی بسیار گسترده تر از آن چیزی است که درارتباط با احداث آزادراه، مترو و یا راه آهن گفته شد. فقدان سیستمهای دفع اصولی فاضلاب و رها شدن فاضلاب در آبراهه ها و رودخانهها، رها شدن زبالهها درجایجای طبیعت استانهای شمالی، این مناطق را با بحرانهای جدی زیستمحیطی مواجه ساخته است. در همین ایام نوروز امسال به نقل از مدیر کل حفاظت از محیط زیست گیلان گفته شد که حدود 800 تن زباله و پسماند توسط مسافران تولید شده است که با احتساب 2 هزار و 200 تن زباله تولید شده هر روزه در سطح استان گیلان این میزان به 3 هزار تن در ایام نوروز افرایش یافته است. همچنین خرمی معاون حفاظت بهره برداری آب و منطقه ای گیلان میگوید: 80 درصد مراکز دفن زباله ها در مجاورت منابع آبی، رودخانه ای و اراضی ساحلی دریای خزر تخلیه می شود اما زباله تنها دغدغهی زیستمحیطی استانهای شمالی نیست. برافروختن آتش و ایجاد حریق یکی از دغدغههای جدی محیط زیستی در گیلان است بهطوریکه هر ساله از این حیث خسارات زیادی به عرصههای طبیعی استان گیلان وارد میشود. اگرچه بیاحتیاطی نقشی عمده این میان دارد اما به گفته ی محمدپور؛ مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان آتش افروزی عمدی با انگیزههای سودجویانه و تصرف اراضی از علل مهم بروز این اتفاقات ناگوار در گیلان است. صاحبان قدرت، ثروت، طبقات متوسط و بالای شهرنشین و دلالان زمین و مستغلات و انبوه سازان که بهواسطهی محیط زیست دلپذیر مناطق شمالی، به ان هجوم آوردهاند، در رقابتی بینظیر در نابودی همان طبیعتی که برای بهره گیری از آن به این مناطق آمدهاند به سختی و بهسرعت هرچه تمامتر می کوشند. وسعت تخریب جنگل، شالیزار و مراتع استان های شمالی به قدری زیاد است که طولی نخواهد کشید که ظرف چندسال آینده اثری از آنها باقی نماند و استانهای شمالی نیز به درد استانهای جنوبی ایران دچار شوند. درحالی که طی سالهای نه چندان دور مساحت جنگلهای ایران به ۱۸ میلیون هکتار میرسید، اینک به ۱۲ میلیون هکتار رسیده است.در هر ثانيه ٣٦٠مترمربع از سطح جنگلها و مراتع كشور تخريب ميشود. به گفته ی مسئولان در هر ٥سال يک ميليون هكتار از جنگلهاي ايران نابود ميشود و هر روز ٤٠هزار هكتار از جنگلهاي شمال تخريب كمي و كيفي دارد.
• خیانت به جنگل به بهانهی خروج دام از آن به بهانهی جلوگیری از تخریب جنگل ، دامداران را از جنگل بیرون کردند. به برخی که چه دامدار بودند و چه دامدار نبودند، زمین دادند تا دامداری بزنند. زمینها به تهرانی ها فروخته شد و دامداران نیز دامداری را رها کردند. در ۱۷/۱۲/۹۴ خبرگزاری فارس در گزارشی به نقل از ایوب صاحی؛ فرماندار کلاردشت نوشت: «به بهانه خروج دام از جنگل به جنگل خیانت شد.» این گزارش که به نقل از فرماندار کلاردشت با عنوان «بسیاری از کوهخواری، دریاخواری و زمینخواریها توسط مدیران انجام شدهاست» منتشر شده است، اشاره به اوضاع بحرانی نابودی جنگل و محیط زیست استان مازندران با حمایت مدیران دولتی دارد. در این گزارش با اشاره به اینکه برخیها آمدند به دامداران در جنگل پائیندست، در ازای تعداد دامها زمین دادند، مینویسد: «بسیاری از افراد دامدار نبودند در ازای شمارش چندباره دام به یک دامداری زمین دادند، زمینها نهتنها استفاده دامداری قرار نگرفت بلکه به تهرانیها فروخته شد.» صالحی با بیان اینکه در اقدام خروج دام واگذاری اراضی جنگلی صورت گرفت، خاطرنشان کرد: «با این اقدام نه جنگل آزاد شد و نه دامدار اصلی به حقش رسید.»
کوهخواری با زمینخواری رقابت میکند کمال الدین پیرموذن نماینده مردم اردبیل، نیر ، نمین و سرعین در نامه ای سرگشاده به اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور ضمن طرح برخی موارد تکان دهنده از زمین خواریهای صورت گرفته در استان گیلان، خواستار رسیدگی مسئولان دولتی و قضایی به این موارد شد.نامه تکان دهنده پیرموذن درباره کوه خواری در حیران و گیلان در سوم شهریورماه ۹۴ در رسانه ها بازتاب یافت. پیرموذن که در آن زمان دبیر فراکسیون حفظ محیط زیست مجلس بود، در این نامه اسامی و محل دقیق زمین خواریهای انجام شده در شهرستان آستارا را اعلام کرد. اما هیچ گاه مشخص نشد که آیا با این کوهخواری ها که اینک بهطور چشمگیر در بسیاری از نقاط کوهستانی گیلان دیده میشود، برخوردی صورت گرفت یا خیر؟ به طور حتم اگر برخورد قانونی با این تجاوزات صورت گرفته بود، ما اینک شاهد گسترش لجامگسیخته ی کوهخواری در استانهای شمالی ایران نبودیم. محمدرضا برجی، مدیر کل وقت محیط زیست استان گیلان معضل زمین خواری را یکی از آفات زیست محیطی این استان می دانست و گفته بود: «تبدیل اراضی کشاورزی به ویلا سازی هم اکنون یکی از آفات مهم اکوسیستم های جنگل و مرتعی استان است . هجوم فراوان متقاضی از مناطق مرکزی و جنوب کشور برای تهیه زمین و تبدیل کاربری آنها از باغات به مسکونی در تضارب با کمبود سرزمین در گیلان باعث بروزمعضلات وخیم محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده است.» میزان اراضی شالیزاری در استان گیلان بر اساس اعلام سازمان جهاد کشاورزی استان 360 هزار هکتار معادل 24.9 درصدسرزمین گیلان است هم اکنون با افزایش میل تبدیل این اراضی به ویلا سازی، بخش عظیمی از شالیزارها بدون کشت رها شده و یا تبدیل به نهال کاری مرحله انتقالی به این کاربری (ویلا سازی) را می گذرانند. از این تغییرات امار دقیقی در دست نیست. همچنین وسعت مراتع استان 245000 هکتار است که آن هم در معرض همین تغییرکاربری ها قرارگرفته است . در گزارشی که ۸ امردادماه ۹۶ در روزنامه شهروند به قلم نرگس جودکی با عنوان«ویلاسازی در استان مازندران ادامه دارد» منتشر شد (شماره ۱۱۸۴ – ۱۳۹۶ يکشنبه ۸ مرداد-روزنامه شهروند ) (نویسنده در بخشی از گزارش خود مینویسد: اینجا بازار مسکن برخلاف سایر نقاط کشور بسیار داغ است. طبق آمار سال ۹۲، استان مازندران با ٥٧٥٢ واحد بنگاه معاملات ملکی، در رتبهی سوم در کشور قرار دارد. نویسندهی گزارش به نقل از یک بنگاهدار مینویسد: «با ١١٠ تا ١٧٠میلیون تومان میتوان صاحب ویلا شد. زمینهایی در حوالی روستاهای حسینآباد و پیشگون سراغ دارد که آمادهاند از شالیزار به ویلا تبدیل شوند.» نویسندهی گزارش که به ظاهر به عنوان خریدار از بنگاهدار سوال میکند، میپرسد: «ویلای جنگلی هم دارید؟ جای خیلی بکر، دل جنگل. هم ویلا داریم و هم زمین. یک زمین ٣٥هزار متری رویایی داریم. یک بنای ٢٠٠متری هم دارد با ٥هزار درخت. میشود یک فامیل با هم بخرند و بعد هر خانواده یک ویلا بسازد. متری ٢٠٠هزار تومان.
مجوز ساخت خانه را چطور بگیریم؟ تغییر کاربری این زمینها از پایه انجام شده. مال دامدارهاست. بسته به تعداد دام بهشان زمین واگذار کردند تا دیگر حیوانها را در جنگل به چرا نبرند. به یکی ١٢هزار متری، یکی سه هکتار، یکی یک هکتار دادند با امتیاز تغییر کاربری. دامدارها هم دامداری را رها کردند و زمینها را فروختند. یعنی قطعکردن درختها هم مشکلی ندارد؟ مشکلی ندارد. آب و برق و گاز هم که باشد دیگر مشکلی نیست.» وی سپس در ادامه ی صحبت هایش به روزهای بسیار خوشتر سالهای ۹۰ و ۹۱ اشاره میکند که یک بنگاه تا روزی ۶ ویلا نیز معامله میکرد و سپس چنین میافزاید: «الان روستای ما ٨٠ خانواده بومی هم ندارد، اما تهرانیها هزارودویست، سیصد ویلا دارند.» مشتریهای اصلی این ویلاها تهرانیها هستند و سپس اصفهانیها، مشهدیها، قمی ها و اخیراً از جنوب و به ویژه خوزستان خاکآلود. اما صاحب بنگاه سپس به نکته ی کلیدیتر دیگری اشاره میکند. وی در پاسخ به سوال نویسندهی گزارش که میپرسد چرا ویلاها در اینجا این همه متقاضی دارند، می گوید: «چون شما راحت از اینجا میروید تهران. چهار بانده هم که بشود راحتتر میشود آمد. الان ما خودمان یک ساعت و سه ربعه میرویم. متروی آمل-تهران هم قرار است راه بیفتد. اسنادش را نشانتان میدهم. از تهرانپارس تا اینجا سه ربعه میآیید. بههرحال این پروژه ملی است. آدمهای کلهگنده الان آمدهاند سی، پنجاه، صد هکتار زمین خریدهاند اینجا.»
اینک بومیان منطقه به سرایدار مهاجران تنزل رتبه یافتهاند این فقط گلایه و درددل فرماندار کلاردشت نیست که میگوید: « ما مردم کلاردشت همه زمینهای خود را فروختهایم و شدهایم سرایدار 12 هزار ساختمان و ویلای تهرانیها». اینک درجایجای مناطق جنگلی، حریم کوه و زمینهای کشاورزی و شالیکاری، در استانهای گیلان و مازندران، ستونهای آهنی کاشته شده است تا طبیعت این منطقه را نابود سازد. * هجوم انبوه سازان و ویلانشینان * تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و شالیکاری * خروج دام از جنگل و جایگزین شدن ویلاها و ویلانشینان به جای آن * رها کردن کارهای کشاورزی و دامداری توسط مردم بومی * رونق گرفتن اقتصاد دلالی به جای توسعهی متوازن و شغلهای تولیدی * تجاوز به حریم دریا، جنگل و شالیزارها * همراهی رسمی و غیررسمی مقامهای محلی با متخلفان و تجاوز کنندگان به حریم طبیعت * فقدان مقابله با پروندههای زمینخواری، کوهخواری، ساخت و سازهای غیرمجاز، آلودگی های زیستمحیطی * حفظ منافع صاحبان قدرت و ثروت در اجرای طرحهای به ظاهر زیرساختی از قبیل آزادراه، مترو، راه آهن و ویرانی گستردهی محیط زیست * برهم خوردن توازن زیست محیطی در قبال هجوم انبوه جمعیت غیربومی، آلودگی، قطع درختان، آلودگی رودخانهها و دریا * فقدان سیستم های دفع اصولی فاضلاب و رهاسازی فاضلاب در رودخانهها * ناکارآمدی مدیریت پسماند و فقدان سیستمهای جمعآوری و بازیابی مناسب پسماند * افزایش فاصله ی طبقاتی بین مردم بومی و مهاجمان غیربومی * از میان رفتن خُرده فرهنگهای بومی و غلبهی بیهویتی فرهنگی و تحقیر فرهنگ بومی * تغییر ساختار و بافت فرهنگی در روستاهای * توسعه ی فرهنگ مصرفی، دلالی و گسترش مشاغل کاذب این همه و بیشتر حاصل آن چیزی است که مسئولان با افتخار مدام در بوق و کرنا میکنند و از آن با عنوان توسعهی گردشگری در استان های شمالی نام میبرند. آنها عدد و رقمهای میزان ورود گردشگر را تیتر رسانهها میسازند، تا نابودی اقتصاد بومی، گسترش نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی و از میان رفتن فرهنگهای بومی را پنهان سازند. ساکنان بومی درحال ازدست دادن بخش اعظمی از منابع طبیعی و اجتماعی خود هستند و آنچه در قبال آن بهدست میآورند به هیچ وجه قابل توجه و قیاس نیست. سرمایهیی که از فروش و تاراج زمینهای شالیزاری، مرتع و جنگل به جیب واسطه ها و دلالان سرازیر میشود، به فربهتر شدن آن جماعتی منجر میشود که «کمال اطهاری»؛ اقتصاددان از آنها با عنوان «بورژوازی مستغلات» یاد میکند. به گفتهی وی «سیستم بورژوازی مستغلات، مراتع، باغ ها، جنگلها و زمینهای پیرامون شهرها را میبلعد و قیمت مسکن را بهگونه ای بالا برده که از دسترس طبقه متوسط هم خارج کرده است. مبنای آن هم این است که بورژوازی مستغلات به جای بورژوازی صنعتی وارد دور اقتصاد شده است.»(اطهاری، کمال،۱۳۸۶،بورژوازی مستغلات، مجله چشمانداز ایران،ش ابان و آذر، تهران، ص ۵۴) این جماعت مراکز کلان شهری، شهرهای جدید و مناطق آزاد ایران را یکی بعد از دیگری از حیز انتفاع ساقط میکند و اقتصاد ایران را دچار رکود تورمی کرده است. (اطهاری، کمال،۱۳۸۶،بورژوازی مستغلات، مدار نامولد سرمایه، مجله چشمانداز ایران، ش دی و بهمن، تهران، ص ۴۲) مصرفی شدن فرهنگ جامعه، دور شدن از شیوههای تولید معیشت بومی، نابرابری منزلت اجتماعی مهاجران و افراد بومی، توزیع نامتوازن ثروت حاصل از گردشگری که به طور عمده به جیب سرمایهگذاران غیربومی میرود، از بین رفتن شغلهای کشاورزی و روی آوردن به شغلهای کاذب و … جملگی جزو آسیبهایی است که حیات اجتماعی ساکنان بومی مناطق شمالی را در اثر هجوم مهاجران تهدید میکند.
• بیگانگی نسبت به فرهنگ چای و شالی
هویت گیلان با مزارعش عجین شده است؛ با مزارع چایاش، با مزارع برنجش، با فراوان محصولات بومیاش؛ سیر، زیتون، بادام، فندق، توتون، ماهی، … همهی اینها و بیشتر، هویت گیلان را میسازد. ورقهای فرهنگ و تمدن کهن گیلان، پرنقش و نگار از نقشپردازی مردان و زنانی است که زندگی روزمرهشان در همزیستی با طبیعت این منطقه عجین شده است. شالی برای مردم گیلان فقط یک محصول کشاورزی نیست، حتی فقط یک محصول استراتژیک هم نیست. شالی و شالیکاری هویت فرهنگی چندهزار سالهی مردمانی است که تبلور نمادین آن در لالاییهای مادران این سرزمین برای فرزندانشان، در جشن و شادی و غم و اندوهشان، در نیایش ها و همیاری ها و همدمی هایشان، در سُفره و حصیر زیر پایشان و پوشال سقفهای منزلشان حضور داشته است. از چای هم میتوان قصهها گفت، نه فقط در شب های دراز زمستان که حتی درگرماگرم روزهای داغ تابستان در مزارع شالی که انگار تا چای ننوشند، عرق تنشان خشک نمیشود و خشکی دهانشان رفع نمیگردد…در آیین هایشان، در دورهمیها، در همنشینی هایشان، در گفت و شنودها و در لحظه لحظههای باهم بودن و تنها بودنها… یک استکان چای هیچکس را شرمندهی پذیرایی نمیکند؛ نه میزبان را، نه میهمان را،… اما آیا چنین هویت عجین شده، چنین دلبستگی و همبستگی را نیز میتوان نزد مهاجران غیربومی جست و جو کرد؟! آنها چه می دانند شالی چیست. آنها فقط خوردنش را یاد گرفته اند. آنها چه می دانند که زنان زحمتکش شالیکار چه روزهای دشواری را صبح تا به شب در مزارع سر میکنند تا محصولشان را به بارآورند. آنها چه میدانند که برگهای تازهی چای را با چه ظرافت و دقتی باید چید تا عطر چای هنگام دم کشیدن تمام خانه را پُر سازد و مشام جان را نوازش دهد. آنها چه میدانند که زمین، آب، سبزه، … برای گیلانی و مازنی حکم جان را دارد، حکم فرزند را دارد. با این ندانستنها که بس عمیق است و پایدار، چگونه میتوان از آنها انتظار همراهی با طبیعت و هویت شمال و شمالی را داشت؟!
اگر آسمان بخیل شود… مردمان گیلان و مازندران طبیعت را زیستهاند. طبیعت مادری بوده که در آغوششان گرفته است. فرش سبز زیر پایشان بوده است و آسمان آبی روی سرشان که همواره بر آنها نعمت آب و باران بخشیده است. مردمان این دیار حریص و تشنهی آب نیستند، اما نمیدانند در فردای کمآبی استانهای مجاور و حتی غیرمجاور، چه قرار است بر سرشان بیاید.؟! کسانی که امروز در هنگامهی خوشی سرازیر شهرهای شمالی میشوند و سرتاسر طبیعت این شهرها را سرشار از انواع آلودگی میکنند، در فردای ناخوشی که آسمان دیارشان بخیلتر از همیشه، قطرههای باران را نیز از آنها دریغ کند، چگونه از آسمان بخشندهی شهرهای شمالی سهم خواهی خواهند کرد.؟! مسافران فصلی تنها مصرفکنندگان آب و منابع انرژی و تباه کنندگان طبیعت گیلان و مازندران نیستند. دههاهزار نفری که در جای جای طبیعت مناطق شمالی، به خرید زمین و ساخت ویلا اقدام کرده اند، در فردای کمآبی، به ساکنان دائمی این استانها تبدیل خواهند شد. راههای جادهیی، ریل و قطاری که این روزها احداث میشود، فردا به راحتترین وسیله ی دسترسی سریع به شهرهای شمالی تبدیل میشود. تازه در این هنگام است که بحران کمآبی، آلودگی هوا، ترافیک و … با سرعت چندبرابر در شهرهای به نسبت آرام شمالی بازتولید خواهد شد.
ویروس ناکارآمدی به همه جا سرایت میکند پایتختنشینان عاجز از حل مشکلات خود، اینک درحال سرایت دادن آنها به سایر نقاط کشور و به ویژه شهرهای شمالی هستند. استانهای شمالی هم از نظر فاصله و هم از نظر ویژگی های طبیعی و جغرافیایی، بهترین امکان برای گریز از مشکلات بیشمار و انبوه شدهی شهرهای بزرگ و بهویژه تهران است. تراکم جمعیت، ترافیک، آلودگی هوا،… و در آیندهی نزدیک کم آبی و بیابی، روی هم تلنبار شده و میشوند. فقدان مدیریت کارامد، هیچ چشمانداز روشنی برای حل این مشکلات در اینده متصور نمی کند، چون تا به امروز نیز مدیریتها برپایه ی ناکارآمدی چرخیدهاند.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.