کد خبر : 9324
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۷

از لابه‌لای «مطبوعات گیلان»

از لابه‌لای «مطبوعات گیلان»

هاتف – سیدحسین ضیابری سیدین – این بخش از نشریه به برخی نکات برجسته‌ی مطبوعات گیلان اختصاص دارد که با نگاهی تحلیلی ارائه می‌شود. تلاش شده مطالب فرهنگی و قابل توجه از لابه‌لای مطبوعاتی که برای «هاتف» در طول یک هفته‌ی اخیر ارسال شده‌اند، تهیه و درج شود. قطعاً پیشنهادهای سازنده‌ی شما می‌تواند، چراغ راه آینده‌ی این کار باشد.

   هاتف – سیدحسین ضیابری سیدین – این بخش از نشریه به برخی نکات برجسته‌ی مطبوعات گیلان اختصاص دارد که با نگاهی تحلیلی ارائه می‌شود. تلاش شده مطالب فرهنگی و قابل توجه از لابه‌لای مطبوعاتی که برای «هاتف» در طول یک هفته‌ی اخیر ارسال شده‌اند، تهیه و درج شود. قطعاً پیشنهادهای سازنده‌ی شما می‌تواند، چراغ راه آینده‌ی این کار باشد.

دلنوشته‌یی برای یک بزرگمرد گیلان
در باره‌ی درگذشت بزرگمرد تاریخ‌پژوه گیلان شادروان فریدون نوزاد رسانه‌های گروهی و شخصیتهای مختلف فرهنگی – اجتماعی استان مطالبی متنوع نوشته‌ و انتشار داده‌اند که هر یک در جای خود ارزشمند و قابل اعتنا است. «وداعی تلخ با مردی از جنس قلم» نوشته‌ی دکتر مهران برزگر یکی از این مطالب است که با شعری از این فرهیخته‌ی فقید گیلان آغاز می‌شود و در شماره‌ی پاییز ۹۵ فصلنامه‌ی «گیلان ما» درج شده که دارای نکاتی برجسته درباره‌ی این بزرگمرد بوده و می‌تواند راهکاری روشن برای پژوهشگران و نویسندگان این دیار باشد.Fereydoun-biographya-com-1
برزگر در این مقاله می‌نویسد: شعر رسای استاد نوزاد ما را به فکر وا می‌دارد اما به چالش نمی‌کشد. حقایق را بیان می‌دارد که تا هستیم به چشم نمی‌آییم و وقتی قصد وداع می‌کنیم چه چیزها که نمی‌شنویم و برای آنها خود را آماده نمی‌کنیم. این بار قله قاف شرف گیلان زمین مردی متین و آرام و آستوار ما را به خودمان خواند ما را دور هم جمع کرد ما را به یاد یکدیگر انداخت ما را به تسلیت‌گویی و ارادت وا داشت، ما را مجبور کرد یکبار دیگر به خود زحمت بدهیم، بیاییم و همدیگر را در آغوش بگیریم و روی هم را ببوسیم و خاطرات با او بودن و با هم بودن را یکبار دیگر از ته مانده‌های ذهنمان بیرون بکشیم و مرور کنیم تا ببینیم که هنوز در آن پس مانده‌ی مغزمان چیزی مانده است یا با یاد خاطرات دیگران ماه هم خود را دعوت به حضور کنیم تا در کنار آنها و با خاطرات دیگران از قافله عقب نمانیم و به یادمان بیاید که این روزها برای همه‌ی ما خواهد بود.
برزگر در قسمتی دیگر از این مقاله که بیشتر به دلنوشته‌ی او می‌ماند، می‌نویسد: باور دارم و بارها گفته‌ام و بار دیگر می‌گویم با هر مردی از تبار جوانمردان و پهلوانان که به خاک می‌افتد، تاریخی مستند از روشها، ناگفته‌ها، ناشنیده‌ها، اسناد شقاهی در دل خاک می‌رود. کی و کجا سر از دل خاک سر برمی‌زند، نمی‌دانیم. فریدون زمانه‌ی ما مردی از تبار اسطوره‌ی تکرارنشدنی که به زاد و دهش نیکویی‌هایی کرده بود و نیکویی‌هایی دیده بود، این بار قلم به زمین نهاد و قلم و اهالی قلم، هنر و تاریخ را سوگوار کرده است.

یادداشتی در باره‌ی واژه‌ی «جیل»
دکتر فریدون شایسته در سخنرانی خود که با عنوان «بررسی نقش و جایگاه نهاد وزارت در دوره‌ی ایران اسلامی از سامانیان تا صفویه» در جمع اعضای «انجمن مهرورزان گیل» ایراد کرد، در خلال سخنرانی خود از فردی به نام خواجه تاج‌الدین علیشاه گیلانی نام برد که عنوان نمود تنها وزیری بوده که در دوره‌ی ایلخانان به مرگ طبیعی در گذشته است.220px-Sha11
احمد اداره‌چی گیلانی یکی از حاضران مجلس گویا در یادداشتی عنوان نموده که خواجه تارج‌الدین علیشاه به جیلانی اشتهار دارد و اهل گیلان نیست و او را از اهالی «جیل» یکی از شهرها و آبادیهای لبنان دانسته و اطلاق پسوند «گیلانی» را برای نامبرده اشتباه می‌داند.
دکتر شایسته هم در یاددداشتی که در ماهنامه‌ی «ره‌آورد گیل» در شماره‌های ۴۸ و ۴۹ در دو صفحه با ذکر منابع و ماخذ منتشر نموده در پاسخی بسیار محترمانه نوشته است: بنده در جستجوی واژه‌ی «جیل» در کتاب «اطلس تاریخ» زنده یاد دکتر آیینه‌وند و کتاب دو جلدی «جغرافیای تاریخی شهری اسلامی» اثر ارزنده‌ی دکتر حسن قره‌چانلو که توسط انتشارات سمت به چاپ رسیده است، شهر و یا آبادی «جیل» را مشاهده نکرده ولی برای تایید اعتبار سخن خود منابعی را معرفی می‌کنم تا جهت اثبات ادعای خود نزد حضار اهل تحقیق به بیراهه‌روی متهم نشوم.
دکتر شایسته سپس به چندین و چند مورد از این منابع به طور دقیق حتی با ذکر صفحه‌های مربوط به آن اشاره می‌کند و در پایان یادداشت خود می‌نویسد: امید است استاد ارجمند جناب آقای اداره‌چی گیلانی در طی نگارش مقاله‌ای مستند به منابع اصیل و ارجاع علمی در تایید دیدگاه خود برآیند. قطعاً نگارش مقتاله‌ای علمی از سوی ایشان، برای اینجانب به عنوان دانش آموز کنجکاو رشته‌ی تاریخ سودمند واقع خواهد شد.»

یاد چانکش‌ها به خیر!
«چانچو» چوبی بلند حدود دو متر است با دو برآمدگی در دو سر این چوب بزرگ. از این چوب چانکش‌ها در قدیم برای حمل بار استفاده می‌کردند، بدین ترتیب که دو زنبیل بزرگ از اجناس و کالاهای مختلف به دو سر این چوب می‌آویختند و سپس «چانچو» را از وسط روی دوش خود می‌گذاشتند و در کوچه و بازار حرکت می‌کردند.
دو برآمدگی دو سر «چانچو» مانع از این می‌شد که زنبیلهای دارای کالا و اجناس به زمین بیفتند و کالاها آسیب ببینند.q (3)
حالا کمتر می‌شود چانکش‌ها را در شهرهای گیلان دید اما هنوز رگه‌هایی از این شغل در گوشه و کنار گیلان به ویژه در روستاهایش به چشم می‌خورد.
معمولاً «چانچو» را از چوب درخت آزاد می‌تراشیدند و برای کار از آن استفاده می‌کردند.
محمد بشرا پژوهشگر نام آشنای گیلان در مقاله‌یی مفصل با عنوان «چانکشی‌ پیشه‌‌ای پس افتاده» در شماره‌ی ۱۴۳ دوماهنامه‌ی «گیله‌وا» درباره‌ی این وسیله‌ی کسب و کار گیلانیها در مطلبی زیبا و خواندنی، توضیحات کامل همراه با عکس داده است.
این مقاله به یک نقاشیهای زیبا از چانکشی اثر نقاش گیلانی علی معصومی نیز مزین شده است.

من در «شناسنامه» پوست‌اندازی کردم!
احمد قربان‌زاده شاعر، داستان‌‌نویس و پژوهشگر گیلانی که از سال ۱۳۵۱ با استخدام در وزارت فرهنگ و هنر درآمده و در سال ۱۳۷۸ بازنشسته‌ شده است، نامی آشنا برای فرهنگیان و فرهیختگان این دیدار است که از او آثاری فراوان در زمینه‌ی شعر، داستان و پژوهش به چاپ رسیده که هر یک در جای خود محل نقد و نظر نیز قرار گرفته است.n00175486-b
ماهنامه‌ی «هنرسازان گیل» به مدیریت سلمان اسماعیل‌زاده در آخرین شماره‌ی خود که در دی ماه ۱۳۹۵ منتشر شده مصاحبه‌یی مفصل و خواندنی با این ادیب فرهیخته‌ی گیلانی انجام داده که ضمن کند و کاو زوایای مختلف شعر امروز گیلان نکته‌یی جالب توجه در باره‌ی دنیای شعر خود احمد قربان‌زاده نیز دارد.
قربان‌زاده در توصیف مجموعه‌ی شعر «شناسنامه‌»اش که در سال ۱۳۸۱ منتشر شده در این مصاحبه می‌گوید: در کودکی وقتی به جنگل یا کنار مرداب می‌رفتم بارها پوست‌اندازی «مار» و «پرکلانی = پرریزی» پرندگان را دیده بودم که به قول حضرت حافظ «طرح نو» می‌اندازند.
بله من در «شناسنامه» پوست‌اندازی کردم. اما در این پوست‌اندازی «طرحی نو» بوده یا نه؟ به قضاوت مخاطبین آگاه بلستگی دارد.
ناگفته نماند در کتاب «شناسنامه» من عشقهایم را جستجو کرده‌ام، منظور من از عشق نیمه‌ی گمشده‌ی خودم در جهان هستی و در مواجهه با آنچه که در فضای تنفسی رخ می‌دهد، معنا می‌شود.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.