هاتفنیوز – نسرین پورهمرنگ – در سال ۱۹۸۲ دو جرمشناس آمریکایی به نام جیمز ویلسون و جرج کلینگ نظریهیی را با عنوان «پنجرهی شکسته» در مقالهیی مطرح کردند. آنها در این مقاله جرم را نتیجهی نوعی نابهسامانی اجتماعی دانستند که درست به مانند یک اپیدمی به سرعت گسترش مییابد. کسانی که به هر علت
هاتفنیوز – نسرین پورهمرنگ – در سال ۱۹۸۲ دو جرمشناس آمریکایی به نام جیمز ویلسون و جرج کلینگ نظریهیی را با عنوان «پنجرهی شکسته» در مقالهیی مطرح کردند. آنها در این مقاله جرم را نتیجهی نوعی نابهسامانی اجتماعی دانستند که درست به مانند یک اپیدمی به سرعت گسترش مییابد. کسانی که به هر علت شخصی تمایل به شکستن قانون و هنجارهای جامعه دارند با مشاهدهی بیتفاوتی جامعه نسبت به هنجارشکنیها، کار خود را تکرار میکنند و دست به ارتکاب جرایم بیشتر میزنند. اگر پنجرهیی شکسته باشد و کسی توجهی به آن نکند پنجرههای شکستهی دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت. حس هرج و مرج و بیقانونی از خیابانی به خیابان دیگر و از محلهیی به محلهی دیگر میرود و با خود سیگنالی به همراه دارد. پیام این سیگنال چنین است: هرکاری را که بخواهید انجام دهید مجاز هستید، بدون اینکه کسی مزاحم شما شود!! در این یادداشت امکان پرداختن به جزییات این نظریه و زمینهی پیدایش آن نیست اما توجه ویلسون و کلینگ به جرائم کوچک خیابانی و باجخواهیهایی بود که در مترو و خیابانهای اطراف آن و محلههای پایین شهر نیویورک اتفاق می افتاد. استدلال آنها چنین بود که جرایم کوچک و به ظاهر بیاهمیت پیامی را به همهی جامعه می دهند که ارتکاب جرم آزاد است و کسی کاری به کار شما نخواهد داشت.! بدون تردید استدلالهای نظریهی پنجرهی شکسته بسیار به کار تحلیل شرایط اجتماعی روز ایران میآید، با این تفاوت که ناهنجاریها و بیقانونیهایی که از فرط تکرار در حیات اجتماعی روزمرهی ما به امری رایج تبدیل شده است سیگنالهایی نیست که از سطوح پایین جامعه به بالا ارسال شده باشد. فقط بخش اندکی از هنجارشکنیها و بیقانونیها در سطوح بالا و میانی جامعه در سالهای اخیر به واسطهی توسعه ی رسانههای ارتباطی و خطرپذیری کنشگران این بخش از جامعهی مدنی و بخشی نیز بهواسطهی نزاعهای صاحبان قدرت از پرده برون افتاده است. به ویژه در دو- سه سال اخیر کمتر روزی برما رفته است که با اخباری مبنی بر انواع ناهنجاریها، بیقانونیها، فساد مالی و اداری، اخلاقی و … همراه نبوده باشد. اختلاس، سوءاستفاده از قدرت و فسادهای مالی و اداری بزرگ یا از دور شنیده میشود ویا در مقیاسهای کوچکتر از نزدیک مشاهده می گردد. تکرار این خبرها به قدری به امری رایج در جامعهی ما تبدیل شده است که به نظر میرسد دیگر نه تنها پنجرهی سالمی باقی نمانده که دیوارهای شهرمان نیز درحال فروریختن است. اما مشمئز کنندهتر از همهی اینها پردهها و قابعکسهایی است که هر روز صبح شاهد آویزان شدنشان از همین پنجرههای شکسته و دیوارهای فروریختهی شهرمان هستیم. قابها و پردههایی حاوی شادباش و تبریک و تهنیت به خیل خدمتگزاران صدیق، کاربلد، کارکشته، توانمند، متخصص، متبحر، … که انتصاب و انتخاب جملگیشان به واسطهی شایستگی و حقانیتشان بوده و قرار است به واسطهی این انتصابها و انتخابهای شایسته، دستهگلهای بینظیری را بر سر ملت بزنند!! در شرایطی که سیمای شهریمان روزبه روز آشفتهتر از گذشته به نظر میرسد، مسئولان و نمایندگان شهری بیش از هرزمان به فکر تمشیت امور شخصیشان هستند. درچنین شرایطی حتی کارگران خدمات شهری نیز انگیزهای برای انجام وظایف خود ندارند.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.