هاتف نیوز – باران نیلوفر – هرجور که نگاهش کنی نمیتوانی ازش چشمپوشی کنی؛ اردیبهشت را میگویم. نه نیاز به لباس اضافی داری که بر تنت سنگینی کند و نه اینکه از شدت گرما و عرقریزان هوس کنی همین چند تکه لباس را هم از تنت درآوری… ٬ نه آنقدر هوا سرد است که
هاتف نیوز – باران نیلوفر – هرجور که نگاهش کنی نمیتوانی ازش چشمپوشی کنی؛ اردیبهشت را میگویم. نه نیاز به لباس اضافی داری که بر تنت سنگینی کند و نه اینکه از شدت گرما و عرقریزان هوس کنی همین چند تکه لباس را هم از تنت درآوری… ٬ نه آنقدر هوا سرد است که صبح ها دلت نیاید از رختخواب جدا شوی و نه آنقدر گرم که از کَلهی سحر دیگر خواب به چشمت نیاید و حوصله هم نداشته باشی پا از خانه بیرون بگذاری… به هرحال هرجور نگاهش کنی نمیتوانی دل ازش بکنی و طرفدارش نباشی… تازه چیزهای دیگه هم هست… مثل اینکه صبحهای زمستان وقتی از خواب بیدار میشوم تا ظرفهای شب پیش را بشویم و چای دم کنم٬ تلویزیون را روشن میکنم تا کمی وزوز کند٬.. آخر اول سر صبح اون هم توی روزهای زمستانی٬ آدم دلش میخواهد کمی سر و صدا باشد… اما توی روزهای اردیبهشت دیگر به وزوز تلویزیون هم نیازی نیست. اتفاقاً صبحهای بهاری دلم میخواهد هرچه بیشتر سکوت باشد… چون همین که یکی دو ساعت از روشن شدن هوا بگذرد٬ خلقالله حتی از سر بیکاری هم که شده باید سری به کوچه و خیابان بزنند و هوایی بخورند… اما من زودتر از خانه بیرون میزنم. پیش از آنکه بخواهم نان تازه بگیرم تا چند تقاطع قدم زنان بالاتر میروم. چنارهای دو طرف بلوار آنقدر بالا رفتهاند که میتوانند از آن بالاها دستهایشان را به هم برسانند و سرهایشان را به هم نزدیک سازند. درختچهها و بوتههای وسط بلوار هم از پایین با هر وزش نسیم برایشان دست تکان میدهند. طراوت هوا آن اندازه است که نمیتوان هیچ تصوری جز این داشت که آیندهی لذتبخشی که در انتظارش هستی هم اکنون است… چه لذتی دلچسبتر از لطافت هوای صبحگاه اردیبهشت ماه در یک خیابان ساکت و خلوت… گاهی اوقات پیش خود فکر میکنم اگر تمام دنیا فقط برای این خلق شده بود که آدمی بخواهد چنین لطافتی را حس و تجربه کند٬ به خلقش و پا گذاشتن در این دنیا میارزید… البته اونطوریها هم نیستم که فقط بخوام به عالم خلقت و اینجور چیزها فکر کنم… یکی از کارهای مورد علاقهام این است که هربار برای قدم زدن به خیابان میآیم از عابربانک حسابم را چک میکنم تا افزایش موجودی را ببینم. البته با این جماعت رئیس رؤسایی که ما سرو کار داریم همیشه نمیتوان از چک کردن حساب خوشحال بود٬ اما خُب بیخیالش میشوم… من نقد اردیبهشت را با نسیهی رئیس و رؤسایمان عوض نمیکنم… اصلاً منطقی نیست که با اردیبهشت حال کُنی و آن وقت انتظار حسابهای پُر و پیمان را هم داشته باشی… این انتظار با آن حال کردن جور در نمیآید…٬من نه خودت٬ حسابش را بکن…؛ مثلاً میشود آدمی از کُشتن و سر بریدن لذت ببرد و همزمان با اردیبهشت ماه هم حال کند و از چک کردن حساب خالیاش آتشی نشود و مُشت بر عابر بانک نکوبد…¬¬!
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.