هاتف نیوز- نوجوانان با خواندن کتاب «سخنان شیرین(حکایتهای ماندگار) گزیدهیی از جوامعالحکایات محمد عوفی بخاری» به قلم جمشید رمضانزاده با حکایتهای این کتاب قدیمی آشنا میشوند.
هاتف نیوز– نوجوانان با خواندن کتاب «سخنان شیرین(حکایتهای ماندگار) گزیدهیی از جوامعالحکایات محمد عوفی بخاری» به قلم جمشید رمضانزاده با حکایتهای این کتاب قدیمی آشنا میشوند. بر پایهي گزارش «ایبنا» کتاب «جوامعالحکایات اثر محمد عوفی بخاری» یکی از آثار ارزندهی قدیم کشور ما است. از عوفی چندین اثر ارزشمند دیگر نیز به یادگار مانده که کتاب «سخنان شیرین(حکایتهای ماندگار) گزیدهیی از جوامعالحکایات محمد عوفی بخاری» برگزیدهیی از کتاب «جوامعالحکایات» است که جمشید رمضانزاده آن را به زبانی ساده بازنویسی کرد. ارتباط نزدیک با افکار دینی، وجه غالب حکایتها است که در این کتاب مشاهده میشود و به نظر میرسد عوفی، مطالعات اسلامشناسی خوبی انجام داده و ایمان عمیقی به اسلام داشته است. بیشک خواندن کتاب «جوامعالحکایات» اثر محمد عوفی بخاری ما را با حکایتهای عبرتآموز بیشتر آشنا خواهد کرد و یقینا دانستن این نکات پندآموز و عبرتانگیز میتواند در زندگی مفید باشد. دزد و تونل، انوشیروان و پیرمرد، خشت و شراب، نیرنگ، اعتماد به خدا، زن خردمند، فراموشکار، پیمان برادری، سرانجام درفش کاویانی، برخلاف پیامبر، خسیس، نخستین پادشاه، شهادت درناها، امتحان شجاعت، شاعر و جاهل، کودکان و امام، وقتی بیخرد ستایش میکند، معجزه عیسی و خداشناسی علی(ع) از جمله 78 حکایتی است که در این کتاب روایت شده است. در بخشی از «امتحان شجاعت» میخوانیم: «آن مرد میخ، پتک و شمشیری را برداشت و به همراه خود برد و طی مسافتی به آنجا رسید. همه جا تاریک بود. میخ را در حوض کوبید و برخاست تا بیاید. در همان هنگام بوزینهای که از دست صاحبش فرار کرده بود، در آن طرف بود. او به زحمت بوزینه را گرفت. در این میان صدای مردی با زنی را شنید که میگفت: «عمری را در طلب تو بودم، پدرت تو را به من نداد به بیگانهای داد و ازدواج کردی حالا امشب خون تو را میریزم.» زن گریه و فریاد میکرد و میگفت: «آنچه بود، پدرم کرده است. من گناهی ندارم.» خدمتکار چنین وضعی را شنید، فریاد کرد و بوزینه را بر سر مرد انداخت…» در بخشی از «دزد و تونل» نیز میخوانیم: «نگهبان ناراحت میشود و داد و فریاد میکند، اتفاقا دزد در میان جمعیت بود و داد و فریاد نگهبان دلش را به رحم میآورد و ناراحت میشود. دزد جلو میاید و میگوید: «نگهبان خیانتی نکرده بلکه مال در همین کاروانسرا است و از اینجا بیرون نرفته است.» یکی از میان جمعیت با صدای بلند میگوید: «پس مال کجاست. دزد: «مال داخل چاه است.» من آنجا گذاشتهام. طنابی بیاورید به کمرم ببندید تا ان را در بیاورم یا اینکه یکی از شما داخل چاه بروید و ان را بیاورید.» افراد آنجا به دزد میگویند تو برو آن را بیاور. دزد طناب بر کمر میبندد و داخل چاه میرود…» جمشید رمضانزاده نویسندهی کتابهای کودک ونوجوان در سال 1340 در گیلان متولد شده است. او همچنین آثاری برای بزرگسالان دارد. از جمله کتابهای رمضانزاده میتوان «نجات ایران»، «قصه معراج نبی»، «نینوا برای کودکان» و «جوان ملکوتی» را نام برد. انتشارات «آبارون» کتاب «سخنان شیرین(حکایتهای ماندگار) گزیدهیی از جوامعالحکایات محمد عوفی بخاری» را در قالب 119 صفحهی مصور با شمارگان 500 جلد و بهای 73 هزار ریال منتشر کرده است.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.