کد خبر : 2767
تاریخ انتشار : سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۲

طبیعت+ انسان= طبیعت

طبیعت+ انسان= طبیعت

سید عباس ایمانی پارسا موهای جوگندمی و شیارهای پیشانی اش نشان می داد که چندسالی است پله های 40 و چند سالگی را طی کرده است، آهی از تاسف کشید و به قله کوه مقابلش خیره شد، اما تردد مسافران اجازه نمی داد در سکوت خاطراتش را مرور کند، سفره دلش را برای من که

سید عباس ایمانی پارسا

موهای جوگندمی و شیارهای پیشانی اش نشان می داد که چندسالی است پله های 40 و چند سالگی را طی کرده است، آهی از تاسف کشید و به قله کوه مقابلش خیره شد، اما تردد مسافران اجازه نمی داد در سکوت خاطراتش را مرور کند، سفره دلش را برای من که مسافری از رشت بودم بازکرده بود.
همانطور که تسبیحش را می گرداند، مرتفع ترین نقطه کوه را با انگشت نشان داد، فضایی مسطح و بدون پوشش گیاهی. سری تکان داد و گفت: یادش بخیر وقتی نوجوان بودم، درهمان نقطه که علفزار بود، می رفتیم و فوتبال بازی می کردیم، آن موقع آرزو داشتیم باران نیاید و یک دل سیر بازی کنیم اما وسط مرداد ، اوج بازی نفس گیرمان یکمرتبه توده های ابر از دل کوه بلند می شد و تمام منطقه را فرا می گرفت، به بالاترین نقطه که می رسید بارانی بود که شر و شر می بارید و فوتبالمان زهره مار می شد. قدیم ها چله تابستان که می شد ما بچه ها بالای کوه می رفتیم و برای اهالی یخ می آوردیم، پاییز برف می آمد و زمستان همیشه پر برف بود.
سری تکان داد و گفت: امروز اول آبان است اما می بینی گرما چه بیداد می کند، انگار چله تابستان شده، تابستان امسال که اینجا جهنم شده بود به حدی گرم که نزدیک بود جنگل آتش بگیرد. تازه باران هفته اخیر یک مقدار وضعیت را عادی کرده.
مرد مغازه دار هم از تغییر اکوسیستم در چند سال اخیر دل پری داشت، می گفت یکی از هم محله ای هایمان کارشناس هواشناسی است، گفته تغییرات جوی بسیار نگران کننده است و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، 10 سال دیگر ماسوله هم شبیه دشت قزوین می شود.
او ادامه داد: اوضاع کاسبی هم بدتر از وضع هواست، نگاه به این جمعیت نکن که توی این بازار وُل می خورند، سالهای گذشته ما خیلی درآمد داشتیم الان طرف می آید نگاه می کند و می رود، ثروتمندش از تهران می آید و نعل اسب و چشم زخم می خرد! جیب تهرانی ها هم مثل سدهایشان خشکیده.
درد دل کاسب کار ماسوله ای زیاد بود و من به جنگلی خیره شده بودم که در ماه آبان که از اسمش پیداست که باید آب ببارد و آبادانی بیاورد، جنگل را از عطش سوزانده و مسافرانی که کابشن و بافت بدست، خود را باد می زنند و متعجبند که چرا اینقدر هوا گرم است.
تغییرات آب و هوایی چند سال اخیر بدجوری دامن آدم ها را گرفته است، به قول هنری کری: « این واقعیت نادیده گرفته می شود که انسان وام گیرنده‌ی محض از زمین است و وقتی انسان وامهایش را نمی‌پردازد زمین هم همان کاری را که دیگر بستانکاران می‌کنند او را از زمینش بیرون می‌کند.»
درد دل کاسب کار شهر زیبا و تاریخی ماسوله گویی درددل مشترک همه کسانی است که دلشان برای محیط شان می سوزد به خصوص امسال که آب بسیاری از سدها خشک شده و دشت ایران نشستی تعجب برانگیز داشته است.
سالهاست فعالین زیست محیطی و کارشناسان محیط زیست هشدار می دهند اما مسئولان جدی نگرفتند و همیشه امیدی کاذب و توهماتی واهی را جایگزین علت و معلول های محیط می کنند.
محیط زیست در یک معنی یعنی طبیعت به علاوه‌ی انسان. و به نظر می رسد وقتی انسان ساکن در محیط دچار عدم آرامش و پریشانی می شود گویی بخشی از این پریشانی حاصل قهر کردن او با محیطش است و یا برعکس بازتاب دهنده قهر محیط اش . شاید بتوان گفت زمانی که انسان ها مراودات و کنش های متقابل شان دستخوش آنومی و پریشانی می شود و ارزش های انسانی کمرنگ می شود محیط هم از همذات خود اثر می پذیرد. آلوده کردن محیط در واقع شکستن عهد و پیمانی است که اجداد ما با طبیعت بسته بودند، ما عهد شکن شدیم و دروغ را جایگزین صداقتمان با محیط کردیم، محیط زیست مان تغییر نکرده بلکه آینه ای است از بازتاب اندیشه ها و رفتارهای خود ما.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 4 در انتظار بررسی : 4 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.