کد خبر : 39255
تاریخ انتشار : شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۳

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…/بزرگمرد تاتر گیلان هم رفت

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…/بزرگمرد تاتر گیلان هم رفت

هاتف‌خبر – ایمان حقگو- درگذشت تاسف‌برانگیز علی حاج‌علی عسکری هنرمند برجسته‌ی تاتر گیلان و اتفاقات پس از آن مرا وا داشت تا به چند نکته خودم را متذکر شوم.

هاتف‌خبر – ایمان حقگو- درگذشت تاسف‌برانگیز علی حاج‌علی عسکری هنرمند برجسته‌ی تاتر گیلان و اتفاقات پس از آن مرا وا داشت تا به چند نکته خودم را متذکر شوم.
معمولاً رسم روزهای اخیر چنین است که پس از درگذشت انسانی که یک عمر تلاش و کوشش کرده و برای خود آبرو و اعتباری به دست آورده، خیلیها برای اینکه از قافله‌ی سیل ارسال «پیام تسلیت» عقب نمانند چیزی می‌نویسند و خودی نشان می‌دهند، بسیاریها خود را از نزدیکان و دوستداران آن فرد می‌شمارند و خاطره‌های کوچک و بزرگ از روزهای با هم بودن و کنار هم کار کردن را مطرح می‌کنند، گویی که هر یک از آنها یار غار آن عزیز سفر کرده بوده و هستند.
آنچه مسلم است انسانهای بزرگ و بزرگوار در جای جای این کشور، استان و شهرمان کم نیستند که صادقانه و بی‌ادعا در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، ادبی، هنری، اجتماعی، تجاری، صنعتی، تولیدی. خیریه و… شبانه‌روز تلاش می‌کنند و هر یک جلوه‌هایی از صحنه‌ی زیبای زندگی را به تصویر می‌کشند. این افراد هیچگاه نیازمند کسی نیستند و دست به سوی کسی دراز نمی‌کنند بلکه از بن‌مایه‌های فکری، عملی و تجربی خود «روزی» می‌خورند و حتی «روزی نیز به دیگران» می‌رسانند. این افراد «کمتر» وارد زد و بندهای «پس» و «پیش» پرده می‌شوند و یا «کمتر» در «دام» رانت، وابستگی و… می‌افتند، چه اگر با تجربه، مهارت و توانایی ویژه‌یی که در رشته‌ی مورد فعالیت خود داشته و دارند، اگر به بهره‌گیری مادی می‌پرداختند امروز دیگر نامشان مورد «پسند» و «توجه» مردم و همشهریانشان نبود.


نمی‌دانم چرا ما خیلی زود همه چیز را فراموش می‌کنیم؟ نمی‌دانم چرا هیچوقت درس نمی‌گیریم؟ نمی‌دانم چرا احساس می‌کنیم که «مرگ» تنها برای «دیگری» است، نمی‌دانم چرا گمان می‌کنیم که… اصلاً ولش کنید، هر چی که شما می‌گید.
به هر حال آنچه مرا وادار کرد این چند سطر را خط خطی کنم داستان تکراری نبود یک عزیز از همشهریان پرتلاش ما و نوشتن مطالب ریز و درشت در باره‌ی وی و.. بوده و هست.
حالا پرسشهایی که می‌ماند این است که ما در زمان حیات این انسانی که درباره‌اش داریم حرف می‌زنیم و یا می‌نویسیم و یا تعریف و تمجید می‌کنیم، چه گُلی به سر او زده‌‌ایم که اینهمه آلان داریم تلاش می‌کنیم تا او را عزیز و برتر نشان دهیم.
آقایان، خانمها واقعاً کار از کار گذشته است امثال این بزرگمرد که در زمان «حیات» خود چیزی از دیگران نخواسته‌اند، در زمان «ممات» هم از نگارشهای ما «بی‌نیاز» هستند.
شما بگویید، پس از فراق یاری دیگر از سرزمین بارانهای نقره‌یی چه خواهید نوشت؟ شما بگویید آیا پیامهای کوچک و بزرگ برای عزیزی که از دست رفته است دیگر سودی برای او خواهد بخشید؟ ما باید در زمان حیات، همدیگر را دریابیم و به سهم خود تلاش کنیم تا گره‌یی از کار هم بگشاییم و گر نه مردم به خودی خود؛ «نغمه‌های خوش الحان» سرزمین خود را به خوبی به یاد خواهند داشت همانگونه‌ که پورداوودها، آرسن‌ها، حکیم‌زاده‌ها، سرتیپ‌پورها، پاینده‌ها، شیون‌فومنی‌ها، پوررضاها، عاشورپورها و… را که اگر بخواهیم نام ببریم کتابی به قطوری چندین هزار صفحه می‌شود، را در دل زنده نگه می‌دارند.

زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ما ست
هر کسی نغمه‌ی خود، خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جا ست
خرم آن نغمه که مردم؛ بسپارند به یاد…

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.