کد خبر : 34920
تاریخ انتشار : جمعه ۱۱ تیر ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۶

داستانهایی برای نجات دادن جهان؛ موج جدید رمانهای تخیلی با موضوع محیط زیست

داستانهایی برای نجات دادن جهان؛ موج جدید رمانهای تخیلی با موضوع محیط زیست

هاتف‌خبر – جهانی که ما به کودکانمان تحویل می‌دهیم،‌ لبریز از چالشهاست: «ناپایداری اقلیمی»، «همه‌گیری‌ها» و «اخبار جعلی» داستانهایی برای نجات دادن جهان شکل می‌گیرد؛ موج جدید رمانهای تخیلی با موضوع محیط زیست

هاتف‌خبر – جهانی که ما به کودکانمان تحویل می‌دهیم،‌ لبریز از چالشهاست: «ناپایداری اقلیمی»، «همه‌گیری‌ها» و «اخبار جعلی» داستانهایی برای نجات دادن جهان شکل می‌گیرد؛ موج جدید رمانهای تخیلی با موضوع محیط زیست

گزارش کتاب؛ نوشته‌ی کلیر آرمیتستد؛ گاردین/ ترجمه‌ی سید ایمان ضیابری

در سپتامبر 2017،‌ دیوید سیمون سازنده‌ی مجموعه‌ی تلویزیونی «وایر» تصویری از گُلف‌بازان را توییت کرد که به آرامی چوب‌های گُلف خود را در یک زمین بازی در اورگان مرتب می‌کردند در حالی که آتش‌سوزی مهیبی در پس زمینه در حال در گرفتن بود. او در مورد این تصویر که توسط یک عکاس تازه‌کار که صحنه را در حال پرش از یک هواپیما مشاهده کرده بود، نوشت: “در گروه استعاره‌های تصویری برای آمریکای امروز،‌ این اوج هیجان است.” همه چیز در ارتباط با این داستان،‌ از جمله تصویر و شرایط ثبت آن، عجیب‌تر از تخیل به نظر می‌رسیدند.
یک سال پیش از توییت سیمون، رُمان‌نویس هندی آمیتاو گاش در اثر مجادله‌ای تاثیرگذار خود با عنوان «آشفتگی عظیم:‌ تغییرات اقلیمی و آنچه به ذهن نمی‌رسد»، این موضوع را به چالش کشیده بود که چرا نویسندگانی اندک، از جمله خودش،‌ فوری‌ترین و مهمترین موضوع جهان را در آثار تخیلی خود به بحث می‌گذاشتند. اما اکنون، همچنان که شرایط نامطلوب آب و هوایی در سراسر جهان به راه افتاده و یخچالهای در حال ذوب شدن، جنگل‌های سوخته در آتش،‌ روستاهای سیلاب گرفته و گونه‌های جانوری در حال نابودی رو به روی چشمان ما هستند، اضطرار اقلیمی آنچه که قابل تصور نیست را وارد زندگی روزمره و ادبیات ما کرده است. یک بازمانده در رمان گیرای جدید «جسی گرین گرس» با عنوان «خانه‌ای بر بلندی»،‌ همه چیز را اینطور جمع‌بندی می‌کند: “کل نظام پیچیده‌ی مدرنیته که غیر از کُره‌ی زمین، ما را تا اکنون حفظ کرده،‌ در حال در هم ریختن است… و ما بار دیگر آن چیزی می‌شویم که قرار بود باشیم: یخ زده و ترسیده از آب و هوا، و وحشت‌زده از تاریکی. شاید در حالی که همه‌ی ما مشغول بودیم و کارهای کوچکی را انجام می‌دادیم که به زنده ماندن‌مان منتهی می شد،‌ آینده به اکنون رخنه کرده بود.”


«گرین گرس» در شمار رُمان‌نویسان در حال افزایشی است که با این بلای آشکارشونده، از طریق ژانر نوظهور «اقلیمی تخیلی»‌ برخورد می‌کنند. از جمله‌ی جدیدترین مشارکت کنندگان در این سبک،‌ نویسنده‌ی ایرلندی نایل برک است که رمان او با عنوان «خط»، تصویر هراسناک مهاجرانی که نسلهاست در یک زمین خشک و بی‌آب صف کشیده‌اند را به ذهن مُتبادر می‌کند؛‌ و «بتنی کلیفت» که اثرش با عنوان «آخرین نفر در میهمانی»، بازگویی شرح حال یک دختر سی و چند ساله است که تصمیم می‌گیرد به عنوان تنها بازمانده‌ی یک همه‌گیری، تا آخر عمر به لذت‌جویی بپردازد. در ماه آگوست، رمان الکساندرا کلیمن با عنوان «چیزی جدید زیر آفتاب» ما را به کالیفرنیای عصر آینده که از اثرات تغییرات اقلیمی نابود شده، می‌برد. و در سپتامبر،‌ رُمان برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر خود با عنوان «همه‌ی نورهایی که نمی‌توانیم ببینیم» را با رُمان «سرزمین خیالها» تکمیل می‌کند که در سه موقعیت قسطنطنیه‌ی قرن پانزدهم، آیداهوی آمریکا در سال 2020 و فضا در بُرشی از زمان در آینده رخ می‌دهد. دوئر درباره‌ی کتابش می‌گوید: “جهانی که ما به کودکانمان تحویل می‌دهیم،‌ لبریز از چالشهاست: ناپایداری اقلیمی، همه‌گیری‌ها، اخبار جعلی. من می‌خواستم که این رمان بازتاب دهنده‌ی آن نگرانی‌ها باشد، اما امید معنادار هم بدهد.”
پس از زمانی که گاش «آشفتگی عظیم» را منتشر کرد، چه چیزی تغییر کرده است؟ او می‌گوید: “من فکر می‌کنم جهان ما را تغییر داده است، و نقطه‌ی اوج هم سال 2018 بود. از یک طرف به این دلیل که رویدادهای شدید آب و هوایی زیادی در آن سال رخ داد،‌ از جمله آتش‌سوزی‌های مهیب در کالیفرنیا،‌ سیلاب‌های هند و مجموعه‌ای از طوفانهای وحشتناک، و البته به دلیل انتشار رمان «فراداستان» ریچارد پاورز.”
این برای یک رمان، ادعای بزرگی است. گاش می‌گوید که منظور او تنها در ارتباط با خود کتاب نیست، بلکه اشاره به استقبالی دارد که از کتاب شد،‌ از جمله نامزد شدن برای جایزه‌ی بوکر. “این کتاب به رسته‌های معمولی تغییرات اقلیمی یا ادبیات گمانه زن محدود نمی‌شود، بلکه به عنوان یک رمان جریان اصلی مورد نظر قرار می‌گیرد. من فکر نمی‌کنم این موضوع عمده‌ای باشد. از آن زمان، حجم عظیمی از آثار در این حوزه تولید شدند. شخصاً در صندوق نامه‌هایم روزی بین دو تا سه نسخه‌ی پیش‌نویس رمان دریافت می‌کنم.”
رمان پاورز که موفق به کسب جایزه‌ی پولیتزر شد، زندگی انسانی را به دایره‌های سالیانه‌ی باریک در تاریخ دیرپای درختان خلاصه می‌کند، با شخصیت‌هایی که داستانهایشان به شکل گُذرا با یکدیگر تلاقی می‌کند آنچنان که آنها اطراف مجموعه‌ای از تعارض‌ها بین افراد و نهادها، وجدان و طمع، که آینده‌ی بشریت را رقم می‌زنند، گرد هم می‌آیند. نویسنده‌ی کانادایی مایکل کریستی این ساختار را دو سال بعد در یک تمثیل طبیعی با عنوان «گرینوود» تکرار می‌کند که بین سالهای 1908 و 2038 و در زمانی رُخ می‌دهد که یک قارچ بدخیم جدید در آنچه که به عنوان “پژمردگی عظیم” شناخته می‌شود، همه‌ی درختان را نابود می‌کند.
در قلب هر دو رمان، گفت وگویی در این باره رخ می‌دهد که چه چیزی زندگی را شکل می‌دهد. در «فراداستان» یک دانشمند پژوهشگر با ارایه‌ی شجاعانه‌ی این نظریه که درختان، حس هشیاری و اجتماع خود را دارند، دچار حیرت و سرگردانی می‌شود در حالی که یک متخصص کامپیوتر کارآفرین،‌ درمی‌یابد که درختان راز همه چیز را در خود نگاه می‌دارند. در «گرینوود»‌، جیک که یک راهنمای تور در یک پارک موضوعی طبیعت آینده‌گرا است، اینطور بازگو می‌کند: “حتی وقتی یک درخت در شاداب ترین حالت خود قرار دارد،‌ تنها 10 درصد از بافت آن – حلقه‌های بیرونی، یا برنچوب آن – می‌تواند زنده دانسته شود. هر درختی توسط تاریخ مخصوص خودش استوار نگاه داشته می‌شود، که همان استخوانهای اجدادش هستند.”


با در نظر گرفتن جنبش “حقوق طبیعت”، که رابرت مک فارلین آن را “جنبش‌گرایی نو” خوانده است، این چندان خیال‌انگیز نیست. دو سال پیش، مک فارلین درباره‌ی تحرکی از سوی ساکنان شهر تولدو در آمریکا گزارش داد که قصد داشتند “منشور حقوق” اضطراری برای دریاچه‌ی ایری طراحی کنند و به آن شخصیت حقوقی و حق قانونی بدهند تا “وجود داشته باشد،‌ رشد کند و به صورت طبیعی تکوین بیابد.” اما این کار آنقدر هم ساده نبود. طراحی‌کنندگان منشور،‌ استدلال می‌کردند که “اکوسیستم‌ها انسان نیستند، و مسئولیت‌های انسانی بر عهده ندارند. بلکه طبیعت حقوق ویژه‌ی خود را می‌طلبد که نیازها و ویژگی‌هایش را به رسمیت بشناسد.”
این منشور آشکار کرد که چه قدر برای چارچوب‌های قانونی و فکری موجود ما دشوار است که ایده‌ی واقعیت فراتر از انسان‌ها را در خود بگنجانند. یک بازبینی کننده‌ی باهوش در پاسخ به مجموعه‌ی مستقل داستانهای اقلیمی-تخیلی آمازون با عنوان «گرمتر» ‌که در سال 2018 منتشر شد، نوشت: “بحران اقلیمی نیازمند نوعی از بیان ادبی است که آن را از محدوده‌ی دانش فکری خارج کند و در عمق جان خوانندگان جای دهد.”
پس داستانهایی که ما نیاز داریم کدام‌ها هستند و چگونه باید قفل آنها را باز کنیم؟ مارگارت اتوود که سه گانه‌ی او با عنوان «آدام دیوانه» نگاهی است بر اینکه در پی فاجعه‌ی زیست محیطی چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد، می‌گوید: “انواع مختلف داستانهایی که می‌توان تعریف کرد وجود دارند، اما در ارتباط با رمان نویسی،‌ پاسخهای کلی نمی‌توان ارایه داد،‌ بلکه تنها پاسخهای مشخص وجود دارند.” داستانهای اقلیمی تخیلی اغلب بر استعاره‌های آشنای یک واقعیت جدید کابوس‌وار که یک رویداد آب و هوایی فاجعه‌بار آن را رقم زده، استوار هستند. در رمان جدید جان لنکستر با عنوان «دیوار»، تغییر سواحل را فرسایش می‌دهد و بریتانیا را به یک حکومت قلعه‌ای تبدیل می‌کند که مدافعان جوان از آن محافظت می‌کنند و دستور دارند هر قایقی که نزدیک می‌شود را نابود کنند. نخستین رمان کیت سایر،‌ «پهلو گرفتن» که 24 ژوئن منتشر شد، با تصویر تکان دهنده‌ی دو غریبه که خود را با پناه گرفتن در دهان یک وال به ساحل افتاده، از یک رویداد مرگبار تشعشع نجات می‌دهند، آغاز می‌شود.
هم «خانه‌ای بر بلندی» و هم اثر موفق سال 2020 رامن الم، «جهان را پشت سر بگذار»، کار تقریباً متفاوتی انجام می‌دهند. الم شخصیت‌هایش را در یک خانه‌ی تابستانی لانگ آیلند گیر می‌اندازد که به واسطه‌ی یک بحران که خود را به شکل صدایی اسرارآمیز نشان می‌دهد، از “تمدن” جدا شده‌اند – سروصدا آنقدر شدید است که به نظر می‌رسد صوت را در می‌نوردد. او می‌نویسد: “تو چنین صدایی را نشنیدی؛‌ تو آن را تجربه کردی،‌ تحمل کردی، دوام آوردی و مشاهده کردی. می‌شود گفت زندگی‌هایشان را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: دوره‌ی پیش از آنکه صدا را شنیدند و دوره‌ی پس از آن.” در «خانه‌ای بر بلندی» خودکفایی به واسطه‌ی مادر دانشمند یکی از شخصیت‌ها که انبار غله را با دوراندیشی پُر از ابزارهای تمدن گذشته کرده، محقق می‌شود: کفشهای ورزشی و غذاهای کنسروشده.
گرین گرس رمان خود را “نوعی مقدمه” بر فانتزی تحسین برانگیز راسل هوبان با نام «ریدلی واکر» توصیف می‌کند که در آن، در غیاب محتوای نوشتاری، زبان افول می‌کند و تغییر می‌یابد. جغرافیای ایست آنگلیای او، همانند لانگ آیلند الم، در مسیر تبدیل شدن به یک وحشتکده قرار دارد، بدون اینکه در واقع به چنین محیطی بدل شود. شخصیت‌های هر دو رمان بین “گذشته” و “آینده” گیر افتاده‌اند، یعنی دقیقاً در همان تعلیقی که نوشتن درباره‌ی ازهم ‌گُسیختگی زیست محیطی را اینقدر دشوار می‌سازد.
داستانهای تخیلی آخرالزمانی مدتهاست که نشانه‌هایی از تصویرسازی انجیلی در خود دارند، از “باغبانان خدا”ی آوازخوان در «سال سیلاب» به قلم مارگارت اتوود تا “بوته‌های آتش‌گرفته‌”ی پروانه‌های نارنجی در «رفتار پروازی» اثر باربارا کینگسالور. هم «خانه‌ای بر بلندی» و هم «پهلو گرفتن»، اشاراتی به داستان کشتی نوح دارند و جوامع خانوادگی بسته را می‌سازند، در حالی که به شکل غیرمستقیم می‌پرسند چنین بقایی در جهان بدون درختهای زیتون یا کبوترها،‌ چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟
تا زمانی که ما بیاندیشیم و داستانها را روایت کنیم، لزوماً محکوم به افول نیستیم. دهه‌هاست که رمانهای اتوود زنگ خطر را درباره‌ی چیزهایی که ممکن است هنوز مشهود نباشند اما در انتظار رُخ دادن آنها هستیم، به صدا در آورده‌اند. او می‌گوید: “هیچ آینده‌ی ناگزیری وجود ندارد، همانطور که هیچ سمت درست تاریخ ناگزیری هم در کار نیست. هیچ جاده‌ی ناگزیری به سمت تباهی نیست،‌ و جاده‌ی ناگزیری به اوز هم وجود ندارد. اما اقدامات، عواقبی دارند که همه‌ی آنها هم قابل پیش‌بینی نیستند. مسیرهای پیش روی جادوگران تاریکند،‌ و رُمان نویسان نیز اینگونه‌اند.”

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.