برای سرباز وطن که ناروا «سیلی» خورد! بنده بارها گفتهام؛ وسط خلافهای طهرون بزرگ شدهام. یکی از قواعد داشمشدیها در برخوردهاشون این بود که زدن آژان نوعی ابهت و شکوه و سربلندی داشت و طرف پای جرمش هم میایستاد و تاوان میداد. اما زدن سرباز، هرگز… غیرممکن بود. هیچ گردن کلفت و مشدی و داشی
برای سرباز وطن که ناروا «سیلی» خورد!
بنده بارها گفتهام؛ وسط خلافهای طهرون بزرگ شدهام. یکی از قواعد داشمشدیها در برخوردهاشون این بود که زدن آژان نوعی ابهت و شکوه و سربلندی داشت و طرف پای جرمش هم میایستاد و تاوان میداد. اما زدن سرباز، هرگز… غیرممکن بود. هیچ گردن کلفت و مشدی و داشی به خودش اجازهی زدن سرباز را نمیداد و معمولاً میگفتند: این بچهی مردمه و غریبه و خدا واسته ننه باباش نیکهش داره. شوفر تاکسیهای طهران هم در تاریکی صبح از سربازی که میخواست برود پادگان تا برسد به صبحگاه کرایه نمیگرفتند. اگر قهروهخانهای جمعی یا اتوبوس مسافری، بچههای طهران، سربازی را میدیدند اول همه سیگار را به او تعارف میکردند. رسم و قاعده داشت خیلی چیزها… لعنت بر این روزگار بدون رسم و قاعده و به دور از فتوت و مروت.
+ + + سهیل محمودی
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.