کد خبر : 29783
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۵

او هرگز دست از جست وجو برنمی‌دارد/ چگونه شاعر آمریکایی لوییز گلیک برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد / گلیک،‌ نویسنده‌ی خرد و قوام،‌ مسیری جدید برای هر مجموعه شعرش در پیش می‌گیرد

او هرگز دست از جست وجو برنمی‌دارد/ چگونه شاعر آمریکایی لوییز گلیک برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد /  گلیک،‌ نویسنده‌ی خرد و قوام،‌ مسیری جدید برای هر مجموعه شعرش در پیش می‌گیرد

هاتف‌خبر – اختصاصی -استفنی برت، گاردین/ ترجمه: سید ایمان ضیابری نظر خوانندگانی که شعر آمریکا را از نزدیک دنبال می‌کنند،‌ در دهه‌ی 1970 به لوییز گلیک جلب شد. برای باقی جهان ادبیات، انتخاب او به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در هفته‌ی گذشته بیشتر یک اتفاق تعجب‌آور بود. و شگفت زده نشوید. او به طور

هاتف‌خبر – اختصاصی -استفنی برت، گاردین/
ترجمه: سید ایمان ضیابری

نظر خوانندگانی که شعر آمریکا را از نزدیک دنبال می‌کنند،‌ در دهه‌ی 1970 به لوییز گلیک جلب شد. برای باقی جهان ادبیات، انتخاب او به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در هفته‌ی گذشته بیشتر یک اتفاق تعجب‌آور بود. و شگفت زده نشوید. او به طور خاص در صدر اخبار نیست،‌ و در عرصه‌‌ی بین‌المللی نیز نفوذ فراوانی ندارد. همانند بزرگسالان غمگینتر اما عاقلتری که بعدها به آثار او راه پیدا می‌کنند، به نظر می‌رسد که می‌تواند تسلی دهنده‌ی خودش باشد. این رویکرد، محدودیتی به عنوان یک شرط برای موفقیتش در طول دوران زندگی کاری جدی،‌ اغلب مختصر و مفید،‌ درون‌نگر،‌ ناآرام کننده و گاهی اوقات هیجان انگیزش محسوب نمی شود. همانند همه ی نویسندگان در طراز خودش،‌ گلیک دچار تناقضهایی است. 12 مجموعه و دو دفتر شعرش را برای اولین بار بخوانید،‌ و همه ی آنها بخشی از یک قطعه به نظر می رسند. یک بار دیگر آنها را بخوانید، و شکافها رخ می نمایانند: او می گوید که در تلاش است تا خودش را تغییر دهد و به چالش بکشد، و حتی با هر کتاب جدید، مسیر را تغییر دهد، و اگر به اندازه ی کافی عمیق شوید،‌ می بینید که چه قدر حق با اوست.
با آثار آغازینش شروع نکنید؛‌ «فرزند اول» (1969) اثر دوران کارآموزی اوست. به جای آن،‌ به شعرهایی از «خانه ای در مرداب» (1975) و نسخه هایی که پس از آن منتشر شدند، بنگرید. این قطعه های درخشان موجز،‌ زنان یا دخترانی را به تصویر می کشیدند که در جهانی که تنها حقایق پایدارش، غمبار بودند، به دنبال اطمینان و استقرار می گشتند. شخصیت گرتل به روایت گلیک،‌ بعد از گریختن از دست جادوگر،‌ نمی‌تواند کوره ای را تصور نکند که برادرش در آن تقریباً جان سپرد؛ او این حس را دارد که گویی او را نجات نداده است. شعر او با عنوان «لباسهای مشکی من اینها هستند» اینطور شروع می‌شود: “حالا فکر می کنم بهتر است به هیچکس عشق نورزم / غیر از تو.” اثر او با عنوان «شعر عشق»، یک عاشق پیشه یا عشق قدیمی را سرزنش می کند: “تعجبی نیست اینطور که هستی باشی / از خون می ترسی، زن / مثل یک دیوار آجری بعد از دیوار دیگر.”
گلیک در سالهای اول فعالیت ادبی،‌ همیشه آنقدر مبهم و تار نبود، اما در آن دسته از آثارش که افراد زیادی را توصیف کردند،‌ خانواده های دشواری را به تصویر کشیدند و انتخابهای سخت بسیاری از آدمهای بالغ را نشان دادند، به جای اینکه جزییاتی از زندگی شخصی خودش را روی هم انبار کند، به این نقطه نزدیک شد. «پیروزی آشیل» (1985) گلچین افسانه ها و صحنه ها، پندها و دیدگاههای او را گسترده تر کرد، بدون اینکه اندوه را تقلیل دهد: تصویر رویای پرتقالهای دسته شده در یک میوه فروشی، که ظاهراً‌ پناهگاهی برای یک دختر تنهاست، اینطور به جمع بندی می رسد: “پس قضیه فیصله پیدا کرد: من می‌توانستم آنجا کودکی کنم / که بعدها حاصلش شد همیشه تنهایی.”


پدر گلیک در اختراع چاقوی دستی X-Acto که اغلب برای ساخت لوازم استفاده می شد، نقش داشت،‌ و این ابزار یک استعاره ی مقاومت ناپذیر درباره ی دقت برنده ی اشعار گلیک محسوب می‌شود. بعد از اینکه یک اختلال گوارشی، دوران نوجوانی اش در لانگ آیلند را مختل کرد،‌ سالهای اول دهه ی دوم زندگی اش را نه در دانشگاه، که در جلسات متعدد روانکاوی گذراند. او در کتاب «آرارات» (1990) نوشت: “من آموخته ام که همانند یک روانپزشک بشنوم.” آن اثر،‌ داستانهای خانوادگی را در صدر قرار داد: صحنه های طولانی و اغلب پر از گفت وگوی شعرهایی همچون «راوی غیرقابل اعتماد» ممکن است برای خوانندگانی که دوران اولیه ی زندگی پرچالشی داشته اند،‌ بسیار ملموس باشد. «افسانه»ی او، داستان حضرت سلیمان را بازگو می کند: “فرض کن / مادرت را دیدی که / بین دو دخترش از هم گسیخته شده / چه کار می‌کردی / که او را نجات دهی / اما بخواهی / که خودت را نیز نابود کنی؟” اگر این اشعار،‌ اعتراف گونه در نظر گرفته شوند،‌ خودآگاهانه، با متهم کردن خود، روان زخمهای ویرانگر را به عنوان گزاره‌های پذیرفته شده به شمار می‌آوردند: “پسرم بسیار برازنده است، او تعادل را به عالیترین شکل حفظ می کند / او مانند خواهرزاده‌ام، مسابقه‌ای نیست.”
این کاوشهای درون،‌ شعرهای مورد علاقه‌ی بسیاری از خوانندگان باقی می مانند. با این حال برای بسیاری دیگر،‌ حس مقدمه ای بر اثر رعدآسای گلیک،‌ «زنبق وحشی» (1993) که جایزه ی پولیتزر را برنده شد،‌ تداعی می کنند. بسیاری از مولفه های شعرهای او،‌ متکلمان غیرانسان دارند: گیاهان سربرآورده،‌ خزه ها، درختان و خدا. از مسیر چنین پوششهایی، شاعر یک خالق را از طرف همه ی جهان هستی مورد خطاب قرار می دهد: “تو مرا ساختی؛ باید مرا به خاطر بیاوری.” گلبرگها و برگها، پاسخ دهنده های آسمانی فوق العاده ای هستند، چرا که چرخه های حیات شان با هیچ انسانی سازگاری ندارد. گل های مینا حتی شکاکان شعری را با پرسیدن اینکه آیا احساساتی که گلیک مستند می کند، مهم هستند، گیج می کند: “برو جلو. بگو که به چه چیزی فکر می کنی / باغ / جهان واقعی نیست … با این حال / بسیار زیباست / که ببینم تو،‌ با احتیاط نزدیک می شوی.”


گلیک در نخستین مجموعه ی نثر خود با عنوان «شواهد و نظریه ها» (1994) نوشت که تلاش داشت تا هر کدام از کتابهایش، نقطه قوتی از کتاب پیشین را نفی کنند: او هیچ وقت بازخواست کردن از خودش را متوقف نکرد. پس از اینکه قدرتش را در شعر افسانه ای، اتوبیوگرافی و ادبیات تمثیلی شبانی اثبات کرد،‌ به حماسه سرایی و کمدی روی آورد. آثار بعدی او، از «مرغزار» (1996) تا «آورنو» (2006) حول محور از هم پاشیدن ازدواج ها،‌ تلاش برای بازسازی زندگی در میانسالی و سفرهای حماسی مسافران و بازماندگان، از دانته تا تلماخوس هومر خلق شده اند. کتاب «ویتانوا»ی سال 1999 او اینگونه پایان می یابد: “گمان می کردم زندگی ام پایان یافته و قلبم شکسته / آنگاه به کمبریج نقل مکان کردم.” او از آن پس کمبریج در ماساچوست را منزل خود گزیده است.
در آن زمان، او به شکل فراگیر مشهور شده بود، جایزه ی کتاب ملی را دریافت کرده بود، شغلی در دانشگاه یل داشت و بسیاری افتخارات دیگر را به دست آورده بود. شاعر دیگری اگر جای او بود، احتمالاً به فرصتها متمرکز می شد و شعرش را زیر سئوال می برد. گلیک از آن فرصتها بهره برد،‌ به داوری در مسابقه ی شاعران جوان یل پرداخت، در فاصله ی سالهای 2003 تا 2004 به عنوان ملک الشعرای مشاور آمریکا ایفای نقش کرد اما مسیرهایی جدید برای کار خود نیز یافت. «زندگی روستایی» (2009) او در یک فضای شبانی اتفاق می‌افتد که بی شباهت به شمال ایتالیا نیست، جایی که دهقانان و کارگران،‌ عشق ها و اندوه های یک دوره ی بی آلایش را زنده نگاه می دارند: “جوانان به شهر نقل مکان می‌کنند،‌ اما اغلب برمی گردند / در فکر من، برایت بهتر است اگر بمانی / آنگاه، رویاها به تو آسیب نمی رسانند.” جدیدترین کتاب اشعار نوی او با عنوان «شب با ایمان و پرفضیلت» (2014) که از قضا نخستین کتاب او شامل اشعار منثور است،‌ زندگی یک نویسنده ی سالخورده ی خیالی را دنبال می‌کند،‌ و با آغازین اوان جوانی او گشوده می شود، جایی که می گوید: “من می توانستم سخن بگویم و شاد بودم / یا، می توانستم سخن بگویم، و در نتیجه شاد بودم.” اما این خوشحالی،‌ نمی تواند بالغ باقی بماند. در «پنجره ی باز» می‌نویسد: “روی زمین سرد مطالعه لم داده و بادی که صفحات را می لرزاند،‌ نظاره می کند، نوشته و نانوشته را با هم مخلوط می کند، و انتهای قصه هم همانجاست.”


اشعار گلیک،‌ با حقایقی رویارویی می کند که اکثر افراد،‌ و اکثر شاعران، نفی می کنند؛ اینکه سنین پیری اگر خوش اقبال باشیم به ما می‌رسد؛ قولهایی که می دهیم و نمی توانیم به آنها عمل کنیم؛‌ اینکه ناامیدی چه طور حتی در زندگی خوشبخت ترین انسانهای بالغ نیز رخنه می کند. او شاعری نیست که اثرش را بخوانید و خودتان را خوشحال کنید. او در واقع شاعر خرد است. و اظهار نظرهایش،‌ تصمیم هایش، نتیجه گیری‌هایش، همانطور که شعر به جلو حرکت می کند، یکدیگر را می سازند و جایگزین هم می‌شوند: حتی تند و تیزترین ادعاها هم چارچوبها و تضادهای شعری خود را می‌طلبند. کتاب شعر گلیک می تواند درونی و مغزی به نظر برسد، و پر از فکر و پر از قوام و معنا باشد. اگر نخستین موفقیتهای ادبی بازتابی از آثار سیلویا پلات بودند،‌ تازه ترین آنها فراتر از شعر آمریکایی می روند و شامل سخاوتمندی اندوهناک آنتوان چخوف و زوایای تغییرکننده ی آلیس مونرو می شوند. همه ی شعرا از جایی می آیند – هیچ شاعری نیست که سخنگوی همه ی ما باشد. با این حال می توانیم بگوییم که سطور ساده‌ی گلیک و دیدگاههای وسیع او،‌ دست روی تجربیاتی می‌گذارند که برای بسیاری از ما رایج هستند: حس مورد غفلت واقع شدن،‌ حس خیلی جوان یا خیلی پیر بودن،‌ و گاهی اوقات، دوست داشتن زندگی که آن را می‌یابیم.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.