هاتفخبر – استان گیلان و به ویژه مناطق جلگهیی آن که مرکز تبادلات سیاسی – اجتماعی است در طول سالیان گذشته همواره در فصل زمستان هم زمستانهای سرد و بارشی را تجربه کرده و هم معتادل و معمولی.
هاتفخبر – استان گیلان و به ویژه مناطق جلگهیی آن که مرکز تبادلات سیاسی – اجتماعی است در طول سالیان گذشته همواره در فصل زمستان هم زمستانهای سرد و بارشی را تجربه کرده و هم معتادل و معمولی. اگر گذشتههای دور که امروزیها کمتر به یاد دارند را، فراموش کنیم، گذشتههایی که نه تنها وسایل و ابزارهای ثبت، ضبط و مستندسازی به شکل امروزی تنوع و تکثر نیافته بود و نه حتی رسانههای کم و بیش تاثیرگذار وجود داشت تا این رخدادها را به خوبی به تصویر بکشند، اما امروزه به مدد تنوع و تکثیر ابزارهای گوناگون مستندسازی و وسایل ارتباط جمعی – که حالا ممکن است بسیاریها در بند هزاران مصلحت و اما و اگرها هم باشند تا مطالبی که ارائه میدهند مثلاً فلان مدیرو یا مقام مسوول را مکدر نکند و یا احیاناً خدای ناکرده موقعیتش را به خطر نیاندازد – باز هم صدای مظلومیت مردم به گونههای مختلف هر چند خفیف به گوش مسوولانی که خود را خادم آنها میدانند میرسد، اما جالب اینکه به جای درس گرفتن از رخدادها و حوادث به شکلی بسیار ناامیدکننده همگان به فکر توجیه هستند. اینبار نیز «رخت سپيد» جانِ گيلان را هر چند «زیبا» پوشانید اما همچون همیشه برای گیلانیان «دردسرساز» شد. گیلانیان در طول چندین سال گذشته که ابزارهای ارتباطات جمعی تنوع و تکثر یافتهاند همواره به این میاندیشند که چگونه کشورهای سردسیر جهان که برفهایی به مراتب بیشتر از این میزان و یا در زمانهایی بسیار طولانیتر از یک یا دو روز را تجربه میکنند، با این پدیدهی جوی کنار آمدهاند؟ اگر خدای ناکرده برف در این استان به جای یک یا دو روز در سه یا چهار روز و یا حتی بیشتر میبارید، چه بلایی بر سر آنها میآمد؟ به هر حال باید به این نگرانی مردم یکجا پاسخ داده شود که در چه شرایط و چه زمان ما میخواهیم از تجربههای مفید و ارزشمند بشری در جای جای این کرهی خاکی برای مقابله با رخدادهای طبیعی بهرهمند شویم؟ پدیدههای همچون ریزگردها، سیل و طوفان، برف و باران همهجا وجود دارند اما در ایران تنها مردم خسارت میبینند. مردمی که خود را در تندباد حوادث بیپناه و پشتیبان میبییند و مسوولانِ خود را در حال توجیه و احیاناً قدردانی و تشکر از همدیگر. اینکه پدیدههای جوی با تکنولوژیهای ماهوارهیی پیشبینی نشوند، دیگر محلی از گفتوگو نیست چرا که امروزه به خوبی همگان میدانند حتی با کمترین دانش و آشنایی هر فرد مرتبط و تنها به مدد ابزارهایی که وجود دارند، بسیاری از پدیدههای جوی قابل پیشبینی بوده و به تبع آن قابل برنامهریزی است، اما چرا باز هم با پیشبینیهای انجام شده، در برنامهریزی موفق نبودهایم، جای سوال دارد. گیلانیان به ويژه ساكنان شهر رشت هنوز خاطرات برف سنگين سالهای ۷۹، 83 و 86 و ۹۲ را از ياد نبردهاند و به خوبی میتوانند بهتر از هر رسانه، قضاوت کنند. در گذشتههایی نه چندان دور برفها در گیلان همواره با «شادماني» و «نشاط» آغاز میشد اما ديري نپاييد كه بارش برف در گیلان به جای «شیرینی»، لبخندها را از چهرهها زدود و مشتی «خاطرات وحشتناک» از بستهشدن و انسداد راهها، کمبود ارزاق عمومی، قطع آب، برق، گاز، محصور شدن در خانه، بیماری و هزاران مشکلات ریز و درشت دیگر که مسوولان در اتاقهای گرم جلسات خود و کنترلها و نظارتهای دقیق هوایی! اصلاً به مخیلهشان هم خطور نمیکند را برجای گذاشت و به همین دلیل است که این مردم «سرزنده»، پس از سالها تجربهی مدیریت آنها، حالا همواره از پدیدههای جوی «نگران» و «مشوش» و «مضطرب» میشوند. گذشته از اینها، تجربهی بسیار تلخ برف 83 چشم مردم امروزی را خیلی ترسانده است. آنها دیگر به صحبتهای مدیران خود توجه ندارند، بلکه میدانند این صحبتها تنها برای «نمایش در رسانههای رسمی» است و بس. تجربهیي که مردم در سالهای گذشته کسب کردهاند به نظر میرسد خیلی مهمتر از تجربهیی است که مسوولان در اتاقهای خود کسب میکنند. آنها هنگامی که پدیدهیی نامتعارف را میبینند بیش از همه به توان، امکانات و داشتههایشان تکیه میکنند و از انتشار خبرهای رسمی و کلیشهیی «دلزده» و «دلمرده»اند. به همین دلیل رسانههایی را که باید زبان آنها باشند و درد دلها آنها را به خوبی بازتاب دهند و به تریبون رسمی مقامات تبدیل میشوند را به دیدهی وابستگانی میدانند که آنها را در روزهای سخت نیز تنها گذاشتهاند. در چنین شرایطی نباید به زخم مردم نمک پاشید؛ این مسالهیی است که مقامات ما پیش از هر چیز باید آن را درک کنند و توجه داشته باشند. ابراز همدردی در روزهای سخت هنگامی که کاری از دستمان برنمیآید، کوچکترین حرکتی است که هر مقام مسوول باید در چنین شرایطی یاد بگیرد تا از آن غافل نباشد، حالا اگر مقام بالا دست چشم روی واقعیتها ببندد و از خدمات مقام پایین دست خود تعریف و تمجید کند، درست است که شاید برای یک مقام مرتبط، خوش یمن و مهم تلقی شود اما محبوبیت و مقبولیت مردمی زمانی به وجود میآید که تودهی مردم راضی باشند. آیا توجیه چیزی از صورت مساله که بروز اتفاقات ناگوار برای مردم است را پاک میکند؟ آیا مشکلات متعدد مردم در روزهای سخت رفع شده است؟ آیا اعتماد از دست رفتهی مردم به مسوولان بازگذشته است؟ گیریم که یک مقام مرتبط با شرایط بحرانی در چنین وضعیتی بیاید بگوید مثلاً همهچیز روبهراه بوده، راهها باز بودهاند، مشکلات زیرساختی هم وجود نداشته، آب و برق و گاز و… هم مهیا بودهاند یا مردم هم به همهی امکانات دسترسی داشتهاند، آیا میتوانند به آن خانوادهیی که یک یا دو یا حتی چند روز در سرما لرزیدهاند، کودک خردسالشان که بایستی با برف بازی سرگرم میشد، بیمار شده است و پیرکهنسالشان که باید کودکان را دور خود جمع میکرد و از خاطرات گذشته سخن میگفت و برای آنها داستان تعریف میکرد، درگیر حل مشکلات شخصی خود بوده است را، توجیه کنند؟ مردم درک دارند و به خوبی میدانند که در شرایط موجود استان و شهرشان نه امکانات و نه نیروهای کاربلد و توانمند برای حل مسائل زیربنایی آنها را ندارد. این مساله را درک میکنند که نبود این شرایط نه تنها به امروز و دیروز بلکه به آرزوی دیرینهی آنها تبدیل شده است، پس به مردم حق بدهید همواره به این مانورها به دیدهی تردید بنگرند. به جای توجیه در اتاقهای گرم و یا گردش هوایی و یا حتی قدم زدن در مسیرها پوشیده از برف، از همین امروز به فکر برفهای آینده باشید. همین برای مردم کفایت میکند. آنها خاطرهی امروز را نیز در دفتر خاطرات خود مینویسند. آنها مینویسند همانطور که برفهای سنگین گذشته را آفتاب، آب کرد، «برف سال ۱۳۹۸ را نیز گرمای آفتاب و بارش باران به زمین فرو برده است.»
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.