هاتفخبر – مدیر مسوول هفتهنامهی «هاتف» در همایش «روز خبرنگار» که با حضور استاندار گیلان، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، برخی از مدیران گیلان و دستاندرکاران رسانههای گروهی استان در «مجتمع فرهنگی – هنری خاتمالانبیای رشت» برگزار شد با اشاره به یک رویداد در شهر و تشریح آن از حاضران خواست تا به تجسم ذهنی رخداد بپردازند و موضوعات مرتبط با خبرنگاران را به آن پیوند زد.
هاتفخبر – مدیر مسوول هفتهنامهی «هاتف» در همایش «روز خبرنگار» که با حضور استاندار گیلان، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، برخی از مدیران گیلان و دستاندرکاران رسانههای گروهی استان در «مجتمع فرهنگی – هنری خاتمالانبیای رشت» برگزار شد با اشاره به یک رویداد در شهر و تشریح آن از حاضران خواست تا به تجسم ذهنی رخداد بپردازند و موضوعات مرتبط با خبرنگاران را به آن پیوند زد. وی گفت: صحنهیی را برای شما تشریح میکنم و شما آن را مجسم کنید و سپس ادامه داد: در یکی از خیابانهای اصلی شهر تصادمی رخ میدهد. رانندهی یک خودرو به عابری پیاده برخورد میکند و عابر نقش بر زمین میشود. در کسری از ثانیه راننده به ذهنش خطور میکند که بدبخت شده است و قصد گریز از مهلکه را دارد. با خود میاندیشد اگر بلایی سر عابر آمده باشد، چه باید بکند و با این آشفتهبازار درآمدها چگونه باید از پس خرج و مخارج برآید اما بالاخره میماند و فرار نمیکند. جمعیت گرداگرد محل رویداد جمع میشوند. خبرنگاری بر حسب تصادف از صحنهی تصادم عبور میکند و عکس میگیرد. یکی میگوید: مواظب راننده باشید تا در نرود. یکی میگوید اورژانس را خبر کنید. یکی میگوید بیچاره فقیر است معلوم میشود محتویات جیبش را خالی کرده است. همهی این موارد از نگاه تیزبین خبرنگار به دور نمیماند. در همین اثنا رانندهیی دیگر همت میکند و با کمک دو فرد دیگر مصدوم را سوار خودرو کرده و به بیمارستان میرساند. خبرنگار از همهی شاهدان عینی ماجرا، مسوولان مرتبط، مدیران بیمارستان و همهی افراد دخیل در ماجرا گزارش تهیه میکند.
در عرض چند دقیقه سایت رسمی مرتبط خبر را منعکس میکند: «تصادف در خیابان اصلی شهر» اما خبرنگار پیگیر؛ همچنان ماجرا را دنبال میکند و پرده از راز زندگی پیرمرد برمیدارد. برخی از سایتهای خبری کپی پست خبر رسمی را بازتاب میدهند… اما فردا صبح خبرنگار پیگیر ماجرا شرحی کامل از آنچه گذشته و آنچه دریافته است را منتشر میکند. او مینویسد: پیرمرد بازنشسته است و به سختی روزگار میگذراند و دو فرزند معلول دارد و باقی ماجرا… مدیر روابط عمومی استانداری خبر را مطالعه میکند. علاقهمند میشود کاری قشنگ انجام دهند. موضوع را با استاندار در میان میگذارد و استاندارد هم دستوارات لازم را به مقامات مرتبط میدهد. فردای آن روز پزشک معالج از هزینههای درمان صرفنظر میکند. بیمارستان از حق خود میگذرد، بهزیستی دو فرزند معلول پیرمرد را زیر پوشش خدمات خود میگیرد، پیرمرد به رانندهی خاطی رضایت میدهد. پروندهیی در دادگستری برای این ماجرا تشکیل نمیشود و چندین و چند اتفاق قشنگ دیگر که تسلسلوار ادامه مییابند و همهی آنها به خاطر تیزبینی و هوشیاری خبرنگار پیگیر ماجرا رخ میدهد. در اینجا مدیر مسوول «هاتف» نتجیه میگیرد که برای رخ دادن اتفاقات قشنگ لوازمی نیاز است. ما هماکنون از بسیاری از تصادمات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، ورزشی و… به سادگی عبور میکنیم و پیگیر ماجرا نیستیم. خبرنگار در کنار عشق و علاقهاش به کار، باید مورد هجوم افکار منفی نباشد. نباید دغدغهی معیشت داشته باشد. نباید مشکلات اقتصادی کمر او را خم کند اما واقعیت این است که آلان خبرنگاران از نظر امنیت شغلی در بدترین شرایط زمانی خود هستند. همه باید دست به دست هم بدهند تا اتفاقات قشنگ رخ دهد و گرنه رسانهها پر میشود از خبرهای تشریفاتی، یکنواخت و کسل کننده. مدیر مسوول «هاتف» سپس با بیان برخی از مشکلات صنفی خبرنگاران راهکارهایی را هم خطاب به استاندار گیلان برای برون رفت از این مسائل ارائه داد و در آخر پیشنویس پیشنهادهای خود را به دکتر سالاری عرضه نمود.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.