هاتفنیوز – سید حسین ضیابری سیدین – به سلامتی و به مبارکی همچون سالهای گذشته آیینهای «روز خبرنگار» امسال هم علیرغم بهرهگیری برخیها از رانت ارتباط و برخیها با کمی چاشنی پررویی و حضور آنها در همهی نشستها و یا حتی دریافت چند کارت هدیه و برخیها هم با مظلومیت و کمرویی و دعوت
هاتفنیوز – سید حسین ضیابری سیدین – به سلامتی و به مبارکی همچون سالهای گذشته آیینهای «روز خبرنگار» امسال هم علیرغم بهرهگیری برخیها از رانت ارتباط و برخیها با کمی چاشنی پررویی و حضور آنها در همهی نشستها و یا حتی دریافت چند کارت هدیه و برخیها هم با مظلومیت و کمرویی و دعوت و شرکت در چند جلسه، به پایان رسید و «هاتف» هم همچون سالهای گذشته یا در برخی جلسات دعوت نشد و یا اگر شد همچون همیشه تنها یک نماینده داشت، علیرغم اینکه این نشریه همواره تلاش کرده تا در زمینهی اطلاعرسانی بیغرض و مرض سرآمد باشد و وظیفهی خود را انجام دهد. زمانی که نخستین پایههای خانهی مطبوعات ایران را در گیلان بنا مینهادیم و هنوز برنامهها و آیینهایی با عنوان «روز خبرنگار» مطرح نبود، مدیر کل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان شادروان حجتالاسلام والمسلمین انصاری و حتی پیش آن شادروان حجتالاسلام والمسلمین مظفری نشستهای ویژه با مدیران مسوول و خبرنگاران را ترتیب میدادند و پای صحبت و درددل آنها مینشستند و بسیاری از مسائل مطبوعات استان در همین نشستها حل و فصل میشد، روشی حسنه و نیکو که تا زمان مدیر کلی حجتالاسلام والمسلمین پورعیسی ادامه یافت اما پس از آن به فراموشی سپرده شد و مدیران کل استان مسائل مطبوعاتی را از یاد بردند. شاید آقای پورحسن مدیر کل کنونی فرهنگی و اجتماعی استانداری گیلان و حاجآقا داداشی که آن زمان معاونت فرهنگی ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان را بر عهده داشت بیشتر از بقیه در جریان شکلگیری خانهی مطبوعات گیلان باشند که با چه خون دلی این تشکیلات در استان پا گرفت و به بالندگی رسید. آن زمان بیش از هفت یا هشت نشریهی محلی و چند سرپرستی روزنامهی سراسری در استان فعال نبود و هنوز هم «مجتمع فرهنگی – هنری خاتمالانبیا» تکمیل نشده بود، که آقای داداشی دوستان مطبوعاتی را در «مجتمع فرهنگی – هنری سردار جنگل رشت» گرد هم آورد و پایههای خانهی مطبوعات ایران در گیلان بنا نهاده شد. گیلان نخستین استانی بود که خانهی مطبوعات در آن ایجاد شد، اساسنامهیی نوشته شد و شورای مرکزی و هیات رئیسه انتخاب گردیدو سپس عضوگیری و ادامهی ماجرا… غرض از این مقدمه بیان نکتهیی است که این روزها در پس برگزاری آیینهای «روز خبرنگار» ذهن مطبوعاتیهای گیلان را به خود معطوف داشته و در گوشه و کنار از آن صحبت میکنند و آن اینکه چه تشکیلاتی باید حق و حقوق آنها را استیفا کند؟ و آنها گلهمندی و اعتراضات خود را به کجا ببرند؟ شاید خیلی از همین دوستان ندانند که هدف اصلی تشکیل خانهی مطبوعات که بعدها به سمت دولتی شدن پیش رفت همین استیفای حقوق مطبوعاتی و دفاع از حق و حقوق همهی اعضای جامعهی بزرگ مطبوعات بوده و هست. تشکیلاتی که روز به روز از این اهداف دور میشود و ما هم بدون کوچکترین حرکت خاموش شدن این شمع کمفروغ را به نظاره مینشینیم. به هر حال این روزها که روزهای مطبوعاتیها است و آنها یکسال دائماً از مشکلات این و آن مینویسند، حق هم همین است که قدری از مشکلات خود بگویند و اینکه بپرسند کمکاریها، بیتوجهیها، حرمتشکنیها و حق و ناحقکردنهای خود را به کجا ببرند؟ با که بگویند؟ چه کسی را برای حل آن بطلبند؟ و … مطبوعاتیهای گیلان همانند همهی مردمان این خطهی فرهنگی ماخوذ به حیا هستند. کمتر از مشکلات خود میگویند و کمتر کسی را یارای حل مسائل و مشکلات انبوه شدهی خود میبیینند، به همین دلیل سکوت پیشه میکنند. شاید منش نیکویی که از زمان شادروان مظفری بنا نهاده شد و تا پایان کار حجتالاسلام والمسلمین پورعیسی ادامه یافت اگر تا هماکنون تداوم مییافت بسیاری از مسائل مطبوعاتی استان گیلان به راحتی حل میشد و اینگونه نمیشد که «روزنامهیی» بنویسد که دیگر انتشار برایش غیر ممکن شده و «هاتف» پس از ۲۶ سال نتواند «رنگی» چاپ شود و با تکنولوژی روز خود را همگام کند، یا بسیاری از مطبوعات استان نامنظم چاپ شوند و… چون اساساً عدهیی منافع، امکانات و منابع را به سمت خود با ارتباطات پیدا و پنهان سوق میدهند و حق دیگران را نیز تضییع میکنند. البته در این بین برخی از مدیران هم مقصر هستند شاید نتوان به آن فرمانداری که از آستارا به رشت آمده خرده گرفت که چرا روزنامهنگاران باسابقهی گیلان و رشت را نمیشناسد اما آن مدیری که در راس سازمانی بودجهیی و برنامهیی هست هم آیا مطبوعات گیلان را نمیشناسد و اطلاعاتی از روزنامهنگاران گیلانی ندارد؟ روی سخنم ابتدا با آقای استاندار گیلان که همیشه برایشان احترامی ویژه قائل بودهام، است و سپس با مدیران کل استان که گمان میکنند با کارت هدیهی ۵۰ هزار تومانی باید نبض خبرنگاران و روزنامهنگاران را به دست گیرند. آقایان نسل پس از ما روزنامهنگاران جوان و خوش قلمی را به خود دیده که نامشان در هیچ لیست و فهرست مطبوعاتی شما نیست و در گمنامی تمام قلم میزنند. شاید بیان فهرست نام آنها هم مایهی دلخوری دیگر خبرنگاران شود و هم نتوانم حق مطلب را در این زمینه به طور کامل ادا کنم. اما به عنوان مدیر مسوول یک نشریهی قدیمی گیلان به شما سفارش میکنم در انتخاب افرادی که قرار است از آنها تجلیل کنید – ولو تجلیل شما به اندازهی یک کارت هدیهی ۵۰ هزار تومانی باشد – روزنامهنگاران پیشکسوت، خبرنگاران واقعی که دست به قلم هستند، روزنامهنگاران جوان و میانسال که واقعاً با تمام وجود دارند برای این استان و توسعهی آن قلم میزنند و همهی روزنامهنگارانی که بی ادعا در این استان فعالیت میکنند، قرار دهید. امیدوارم سال آینده هنگامی که این روزها را به نظاره مینشینیم شاهد باشیم که صاحبان قلمی که شماها یکسال از قلم آنها بهره بردهاید، با قلم شما از فهرست تجلیل شوندگان خط نخورده باشند. حضرت سعدی علیهالرحمه میفرماید: ما را سری است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.