هاتف نیوز – نسرین پورهمرنگ – «سائول بلو» نویسندهی آمریکایی کانادایی تبار است که در دهم ژوئن ۱۹۱۵ در خانوادهیی یهودی در کبک کانادا دیده به جهان گشود. پدر و مادرش از مهاجرانی بودند که در سالهای ابتدایی قرن بیستم از سنپترزبورگ روسیه به کانادا مهاجرت کرده بودند. سلئول چند سال بیشتر نداشت که
هاتف نیوز – نسرین پورهمرنگ – «سائول بلو» نویسندهی آمریکایی کانادایی تبار است که در دهم ژوئن ۱۹۱۵ در خانوادهیی یهودی در کبک کانادا دیده به جهان گشود. پدر و مادرش از مهاجرانی بودند که در سالهای ابتدایی قرن بیستم از سنپترزبورگ روسیه به کانادا مهاجرت کرده بودند. سلئول چند سال بیشتر نداشت که خانوادهاش اینبار به امریکا مهاجرت کردند. در ۹ سالگی در شیکاگو ساکن شدند. نقل مکانهای پی درپی ضعف جسمانی مادرش را درپی داشت. بیمار شد و زمانی که سائول ۱۷ سال بیشتر از عمرش نگذشته بود او را تنها گذاشت. لیزا مادر سائول زنی بسیار مذهبی بود و دوست داشت که فرزندش حرفهی مذهبی درپیش گیرد و روحانی شود. اما این فقط خواستهی لیزا بود و روحیهی ماجراجو و عصیانگر سائول مسیر دیگری را در ذهنش میپرورانید. با خواندن چند کتاب رمان در دوران نوجوانی از جمله کلبهی عمو توم تصمیم گرفت که نویسنده شود. سائول پس از به پایان رساندن دورهی دبیرستان به دانشگاه شیکاگو رفت. سپس تصمیمش بر این شد که در دانشگاه نورت وسترن ادامهی تحصیل دهد. او نخست رشتهی ادبیات را انتخاب کرد اما منش ضد یهودی دانشگاه او را واداشت که در رشتهی جامعهشناسی فارغ تحصیل شود. در سال ۱۹۴۱ توانست به طور رسمی شهروند ایالات متحده شود. وقتی آمریکا نیز به جریان جنگ جهانی دوم پیوست او به نیروی دریایی رفت تا خدمت سربازیاش را در انجا سپری کند. در همان حین خدمت نخستین رمانش را با عنوان «مرد آویزان» به نگارش درآورد و به عبارتی آن را کامل کرد. رمان حکایت گر زندگی مردی است که برای رفتن به جنگ دچار تردید میشود. از همین نخستین رمان سائول می توان دریافت که او با الهام از زمینههای فکری جامعهشناختی و فلسفی خویش کوشید تا پیچیدگی های حیات اجتماعی جامعهی خود را به تصویر بکشد و به تحلیل درآورد. او در سال ۱۹۴۸ با استفاده از بورس تحصیلی گوگنهایم به پاریس رفت و در آنجا رمان ماجراهای اوگی مارچ را به نگارش درآورد. بلو پس از آن رمانهای سلطان باران و هرتزوگ را نوشت. نگارش این رمانها و موفقیتی که به سبب اقبال مردم به آثارش به دست آورد او را به یکی از چهرههای مطرح ادبیات تبدیل کرد. وی در سال ۱۹۷۵ به خاطر رمان «هدیهی هومبولت» برندهی جایزهی پولیتزر شد و سال بعد جایزهی نوبل ادبیات برای این رمان و مجموعه آثارش به وی تعلق گرفت. به خاطر علاقهی سائول به درس و تحصیل، تا سنین پیری در دانشگاههای ییل، مینهسوتا، نیویورک، پرینستون، پورتوریکو، شیکاگو، بوستون و کالج بارد به تدریس پرداخت. او طی دوران عمرش پنج بار ازدواج کرد که چهار فرزند حاصل این ازدواجها است. جالب است که بدانیم کوچکترین فرزندش دختری است که وقتی سائول ۸۴ ساله بود به دنیا آمد! سائول بلو در ۵ آوریل ۲۰۰۵ در منزل شخصی خود در بروکلاین ماساچوست درگذشت. هنگام مرگ ۸۹ سال داشت و در گورستان یهودیان براتلبورو ایالت ورمونت به خاک سپرده شد. داستان «عموزادگان» یکی از بلندترین داستانهایی است که سائول بلو نوشته است. روایتی است از سرگشتگیها و تواناییهای آدمی برای ایجاد بحران و تباهی. سائول بلو در این داستان بلند که روایتگر زندگی خانوادگی عموزادگانی پرتعداد است، به کاستی های خانوادهای سنتی که حالا اسیر زمانهی مدرن و شرایط و ویژگی های آن شدهاند می پردازد. یکی از عموزادگان درحال مرگ است و بقیه سعی می کنند تا از نفوذ عموزادهی دیگر استفاده کنند تا خرج مراسم کفن و دفن را تهیه کنند. این عموزادگان سالهاست که هریک به راه خود رفتهاند و از حال یکدیگر غریب افتادهاند. این غربت حالا به قدری عمیق شده است که انگار دنیا برای تکتک انها به آخر رسیده است. سائول راوی حیات اجتماعی دوران پس از جنگ است. او واقعگرایی را با اندیشههای فلسفی درهم امیخته است تا به یک راوی ممتاز در کار خود تبدیل شود. در بخشی از این کتاب چنین میخوانیم:«نفرت، ژرفنگر است. اگر بگذارید نفرت شکل بگیرد، در مسیرش به درون همه چیز را میخورد و هستیتان را مصرف خواهد کرد و اندیشه را عمق میبخشد. نفرت کور نیست بلکه هوشیاری را افزایش میدهد، راه انسان را باز میکند، منجر به بلوغ او میگردد تا بر هستیاش متمرکز شود طوری که بتواند به ادراکی از خویشتن برسد. عشق نیز چشمی است شفاف، نه نابینا، عشق حقیقی گمراه کننده نیست. مانند نفرت سرچشمهای بنیادی است. ولی عشق به سختی به دست میآید. نفرت اما اندوخته فراوانی دارد و از قرار معلوم شما هستیتان را در انتظار این هیجان بینظیر به خطر میاندازید. بنابراین باید به نفرت که به وفور موجود است اعتماد کنید و اگر امید دارید در هر صورت به روشنی دست یابید، با دل و جان آن را غنیمت بشمارید.»
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.