کد خبر : 7127
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۲

کاسبان انتخابات بر در تفرقه‌های قومی نکوبند /«این خانه تاریک است»

کاسبان انتخابات بر در تفرقه‌های قومی نکوبند /«این خانه تاریک است»

هاتف نیوز – هفته‌ی گذشته (18 آبان ماه 94) روزنامه‌ی «اعتماد» به مدیر مسوولی الیاس حضرتی نماینده‌ی پیشین شهر رشت در مجلس شورای اسلامی، ویژه‌نامه‌یی چهار صفحه‌یی برای استان گیلان منتشر کرد که تیتر یک این ویژه‌نامه چنین بود: « آن‌ها “همه با هم” به یک کاندیدا رای می‌دهند، جادوی اتحاد آذری زبان‌ها در رشت»

هاتف نیوز – هفته‌ی گذشته (18 آبان ماه 94) روزنامه‌ی «اعتماد» به مدیر مسوولی الیاس حضرتی نماینده‌ی پیشین شهر رشت در مجلس شورای اسلامی، ویژه‌نامه‌یی چهار صفحه‌یی برای استان گیلان منتشر کرد که تیتر یک این ویژه‌نامه چنین بود: « آن‌ها “همه با هم” به یک کاندیدا رای می‌دهند، جادوی اتحاد آذری زبان‌ها در رشت»
درباره‌ی این ویژه‌نامه چندین نکته لازم به یادآوری است.
نخست اینکه رویکرد دست‌اندرکاران تدارک این ویژه‌نامه نه قابل تامل که موجب تاسف است. قابل تامل نیست چرا که تار و پود پوسیده‌ی «قومگرایی» نخ‌نماتر از آن است که نکته‌یی پنهان در آن نهفته باشد و موجبی برای تامل باشد. بر این تار و پود پوسیده و مشمئزکننده که در هیچ کجای دنیا نتوانسته بستری امن و راحت برای نشستن و تکیه زدن ملتها فراهم آورد، زدن نقشهای سیاسی فقط حکایتگر فقر فکری آمران و اجراکنندگان این نقشها است.
نکته‌ی بعدی اینکه هیچگاه نهادهای مدرن به مانند پارلمان و دانشگاه که از الگوهای سرزمینهای غربی وام گرفته شد، نتوانستند به علت همان «فقر فکری» که به آن اشاره شد کارکردی متناسب با نقشی که از آنها انتظار می‌رود در کشور ما داشته باشند. نتیجه و درجای خود عامل این نامتناسب بودن نقش، رویکرد عاملانی است که برای دستیابی به یکی از کرسیهای یکی از همین نهادهای مدرن (پارلمان) به روشهایی پیشامدرن و سنتی متوسل می‌شوند: زنده کردن حب و بغضهای قومی.
و تاسف‌آورتر اینکه پس از 35 سال در ذهن و فکر این عاملان هنوز هیچ تحولی رخ نداده که آنها را قادر سازد نیازهای جامعه‌ی امروز را بشناسند، درک کنند و شعارها و راهکارهایی مناسب با شرایط کنونی جامعه برگزینند.
اینکه هنوز پس از 35 سال یک شخصیت سیاسی که مدتها است در مقیاس ملی توانسته نقشهایی را برعهده بگیرد اما وقتی هربار خود را در معرض انتخاب قرار می‌دهد جز تعصب قومی، نشانه‌یی دیگر برای اشاره کردن ندارد، بیانگر چه چیزی می‌تواند باشد؟! فقر فکری و کاسبکاری سیاسی دو روی این سکه‌ی همواره رایج کشورمان است.
نکته‌‌ سومی که در این تفرقه‌نامه به چشم می‌خورد و موجب تاسف است اینکه برخی افراد که به نوعی در انتقال میراث فرهنگی مردم گیلان دارای سابقه و صاحب نقش هستند از در همدلی با اینگونه تفرقه افکنیهای تاریخ مصرف گذشته بر‌می‌آیند و فقدان کوته‌فکر‌یهای قومی و افتخارات بی‌ریشه‌ی نژادپرستی بین مردم صاحب اندیشه‌ی گیلان را نشانه‌ی «عدم آگاهی در حوزه خودی» می‌دانند.
نخستین پرسش ما این است که اگر آنچه را که در این چند ورق ویژ‌ه‌نامه «جادوی اتحاد» نامیده می‌شود، بین مردم گیلان هم به مانند برخی دیگر قومها رایج بود، امکان و اجازه‌ی انتشار چنین ویژه نامه‌‌یی داده می‌شد؟! آیا اصلاً در استان زادگاه این نماینده‌ی غیر بومی پیشین شهر رشت مجال انتشار چنین ویژه‌نامه‌یی برای مردمان گیلک زبان وجود دارد؟!
آیا بهره گرفتن از منش و رویکرد تسامح و تساهل‌آمیز مردم گیلان و اندوختن سرمایه‌ی اجتماعی (و حتی مادی) به برکت همین فضای فرهنگی متاثر از تسامح و تساهل بومیان گیلان و سپس به ریشخند گرفتن آنها به علت آنچه که «عدم اتحاد» مردم گیلان نامیده می‌شود؛ مصداق نمک خوردن و نمکدان شکستن نیست؟!
و پرسش دوم ما اینکه چگونه و براساس چه معیارهایی می‌توان رشد فکری مردمانی را که نسبهای قومی را نه یک «انتخاب» که یک ضرورت «طبیعی» و غیراکتسابی می‌دانند که در کشورهای پیشرفته (این ویژگی غیر انتخابی) نمی‌تواند موجب افتخار باشد، نشانه‌ی «عدم آگاهی در حوزه خودی» دانست؟!
در حالی که طی چندین سده دستکم از دوره‌ی روشنگری به اینسو در کشورهای توسعه یافته، فلاسفه و صاحبان اندیشه و متفکران غربی بسیار کوشیدند تا بنیادهای تعصبات قومی را بین ملتها فرو ریزند و نمونه‌ی بارز این تلاشها تدوین منشور حقوق بشر سازمان ملل است، چگونه و چرا باید فقدان اینگونه تعصبات بی‌ریشه و بی‌محتوا را نشانه‌ی ناآگاهی مردمان گیلک دانست؟ چرا نمی‌توانیم این ظرفیت و ویژگی ممتاز را بشناسیم و آن را به عنوان یک الگو و آرکی‌تایپ به دنیا معرفی کنیم؟!
متاسفانه برخی کسانی‌که در این استان تابلوی فرهنگ گیلان را به دست گرفته‌اند درست به مانند بیشترکسانی که عهده‌دار نقشهای قدرت سیاسی و مدنی و دولتی هستند، چنان در قالبهای تنگ و از پیش «ریخته» شده‌ی فکری خود فرو رفته‌اند که هیچ مجالی به ذهن خود برای بازسازی و بازاندیشی نمی‌دهند.
آیا تسامح و تساهل و فقدان تنگ نظریهای قومی بین مردمان گیلان را باید موجب عقب افتادگیهای اقتصادی آنان دانست یا فقدان ساز و کارهای مناسب انتخابات پارلمانی و حضور حزبهای باسابقه و شناسنامه‌دار و دارای طرح و برنامه را؟! البته واضح و آشکار است که در فقدان ساز و کارهای درست انتخاباتی فضا برای بروز شیوه‌های فرسوده و فکرهای جاهلانه مهیا می‌شود.
آیا سزاوار است که فرهنگ مردم گیلان و منش مداراجویانه‌ی آنها که به طور دقیق می‌تواند مایه و پایه‌ی شکوفایی اقتصادی آنها باشد را نقطه‌ی ضعف به حساب آورد؟
چرا باید بی‌بهرگی منصبهای تصمیمگیری استان از نیروهای صاحب اندیشه و وجود دهها علت پیچیده‌ی اجتماعی دیگر را که موجب فقدان توسعه‌ی اقتصادی در گیلان شده است را به گونه‌یی بسیار غیر علمی و حتی بسیار ساده‌لوحانه به فقدان «تعصب‌های قومی و جاهلی» تقلیل داد؟!
در مجال محدود این یادداشت امکان طرح گسترده‌تر موضوعات وجود ندارد، هرچند همه‌ی آن چیزهایی که گفته شد خود سرفصلهایی برای تبیین‌ و روشنگریهای بیشتر به دست می‌دهد.
به عنوان سخن پایانی باید به کسانی که به فرهنگ گیلانی تعلق خاطر عمیق و صادقانه دارند یادآوری شود که سخن داخل خانه را بر کوی و برزن جاری کردن حکم عقل و خانه‌داری نیست.
دیگر آنکه باید به کسانی که در تلاش برای دوختن «کلاهی منفعت‌طلبانه» از «نمد انتخابات» هستند، هشدار داد که پای کوفتن بر زمین فرسوده‌ی تعصب قومی ظلم مضاعفی است به جامعه‌یی که از انواع زخمها و آسیبها در رنج است. جامعه‌یی که مدتها است سرمایه‌ی اجتماعی خود را از دست داده و از نبود همبستگی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و آسیبهای اقتصادی و زیست محیطی در رنج است تاب گُسستی دیگر را ندارد؛ گُسست در تار و پود جامعه‌یی کثیر‌القوم که در موقعیتهای حساس و فوران ناامنیهای اجتماعی و سیاسی می‌تواند تیر خلاصی برپیکر پر از آسیب سرزمین ایران باشد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.