سیدعباس ایمانی پارسا واژه «چمار» به معنای «چشمهسار» و «چمارسرا» جزو ناحیهی «کیاب رشت» در دورهی قاجار بوده است.(1) «چومه» یعنی «چشمه» و پسوند «ار» به معنای ساز و زار است(چشمهسار). از قرار سابقاً چند چشمه در این محل ظاهر میشد که بعداً کور شده و فعلاً از یک چشمه آب باریکی جاری است.(2) یا
سیدعباس ایمانی پارسا واژه «چمار» به معنای «چشمهسار» و «چمارسرا» جزو ناحیهی «کیاب رشت» در دورهی قاجار بوده است.(1) «چومه» یعنی «چشمه» و پسوند «ار» به معنای ساز و زار است(چشمهسار). از قرار سابقاً چند چشمه در این محل ظاهر میشد که بعداً کور شده و فعلاً از یک چشمه آب باریکی جاری است.(2) یا بعضیها معتقدند که «چمارسرا» همان «چوببارسرا» بوده اما صرفنظر از معانی متفاوت این واژه نکتهی حائز اهمیت اینکه باغ بذر چمارسرا در سال ۱۳۲۶ به عنوان نخستين نهالستان توليد نهال جنگلي توسط بنگاه جنگلباني آن زمان تاسيس شد. در اين نهالستان دو توده جنگلكاري آزاد و بلوط صورت گرفت و به عنوان جنگلكاريهاي اوليهی كشور محسوب ميشود. عبور رودخانهی«گوهررود» از مجاورت آن، نزدیکی به «تالاب عینک» و دارا بودن پوشش گیاهی متنوع بومی و سازگار با شرایط اقلیمی گیلان شامل گونههای درختی نظیر: آزاد، اوجا، افرا، توسکا و بلوط به همراه درختچهها و گیاهان علفی و بوتهیی بومی گیلان، همینطور وجود برخی از گونههای حفاظت شده در زونهای حفاظتی تعبیه شده و گونههای گیاهی وحشی و جنگلی و نیز درختچههایی همچون کادینا، شاهپسند، ناندنیا، شمعدانی و کاملیا در این بوستان بر غنای پوشش گیاهی آن افزوده است. پسندیده بود نام این بوستان با توجه به تاریخی که به دنبال خود یدک میکشد «بوستان چمارسرا» نام میگرفت تا شاید کمی نسلهای جدیدی که رهگذران این بوستان هستند و چندان اطلاعی از گذشتهی محیطی و هویتبخش طبیعت این بوستان ندارند به فکر فرو بروند که زمانی گیلان دارای باغهای بسیار گسترده و متنوع بوده است و میطلبد که در حفظ و نگهداری از این میراث به جا مانده کوشش بسیار کنند. نکتهی دیگر اینکه به نظر میرسد بتواند مورد توجه قرار گیرد، معرفی گونههای درختی و گیاهی داخل بوستان است که بر غنای این بوستان میافزاید. وجود بوستانهای اینچنین در دل محیط شهری خود نعمتی ارزشمند است چرا که گاهی انسانهای ساکن محیطهای شهری و محیطهای مصنوعی را وارد دنیای وحش و حیات طبیعی میکند. دنیایی که امروز نمایانگر محیط روستایی ماست و این بوستانها حکم محیطهای روستایی را دارند که در دل محیط شهری ایجاد شدهاند. رنی شورت (1991) میگوید: درست مانند دنیای وحش، ارتباطی هم میان محیط مترادف روستا یا باغ و هویت ملی وجود دارد. به گفتهی وی در بیشتر کشورهای دنیا روستا تجسم ملت است، که در چشمانداز بینابینی آرمانی میان طبیعت وحشی خشن و تصنع یکدست شهر قرار گرفته است، ترکیبی از طبیعت و فرهنگ.(3) ارزش مثبتی که بر هر چیز «طبیعی» یا «محیطی» که امروز در دور و برمان میبینیم در پرتو این واقعیت است که بیشتر مردم تجربهی مستقیمی از طبیعت ندارند. طبیعت با خود مفهوم بیغل و غش بودن، خوبی یکپارچه و یکپارچگی را حمل میکند که بسیاری کمبود آن را در محیطهای آلوده، شلوغ، ناامن و ساختگی فضاهای شهر و شهری احساس می کنند(همان). 1-ویکی پدیا 2-سرتیپ پور به نقل محمود نیکویه،1387، رشت شهر باران، فرهنگ ایلیا، رشت. 3- بری، جان،1380، محیط زیست و نظریه اجتماعی، حسن پویان و نیره توکلی،انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست، تهران.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.